نیست.
فیلمهای بعدی اسدی یعنی «مهمان»
و «تلافی»، که تازگیها در شبکۀ
ویدیویی کشور توزیع شده است
به عنوان آخرین کار پخش شده از
اسدی میتواند یک فاجعه تلقی شود.
گویا اسدی، فیلم خود را تنها با یک
«طرح کلّی» آغاز کرده است. خط
اصلی داستان، بسیار جذّاب است ولی
در مراحل ساخت، همه چیز نابود شده
است.
این فیلم از زوج هنری «حمید
گودرزی» و «نیوشا ضیغمی» استفاده
کرده است. موضوع سرطان ضیغمی
کلیشهای است از که از فیلم «قرنطینه»
با ضیغمی آمده است.
البته ضیغمی تلاش خود را برای ایفای
نقشش کرده است ولی مسائل جنبی
مانند گریم و لباس و حتی بازیگردانی
باعث شده است که از ابتدا بیننده بر
این باور باشد که موضوع سرطان او
مانند دیگر مسائل فیلم یک حقّه و
نیرنگ برای فریب طرف مقابل است.
برای خالی نبودن عریضه، تنها در یک
لحظه حال او کمی بد میشود ولی در
کلّ فیلم، چه قبل از معجزه و چه بعد
از معجزه او سُر و مُر و گنده است.
اسدی انگار خواسته کلاژی از
فیلمهای «آتش بس» ، «قرنطینه» و
چند فیلم هندی بسازد و برای تضمین
گیشه از هیچ چیزی فروگذار نکرده
است.
صحنههای درگیری گودرزی و مرد
قاتل، بسیار تصنّعی از آب درآمده
است. به طور کلی اگر کاراکتر و
دیالوگهای سیروس گرجستنی نبود
شاید این فیلم در همان 5 دقیقۀ اول
از هم میپاشید.
بازیهای بدون دیالوگ گودرزی
نسبت به زمانی که سعی میکند
دیالوگش را عصبانی و تندتند بگوید
بسیار بهتر است. گودرزی نمیخواهد
ادای خسرو شکیبایی را در بیاورد. او
برای اینکه دیگران نیز چنین برداشتی
از باز او نداشته باشند تلاش خود را
میکند ولی واقعیت این است که در
درون هر بازیگر موفق ایرانی یک خسرو
شکیبایی وجود دارد که در هنگام اوج
گرفتن بازی، خودش را نمایان میکند.
این مسئله چیز بدی نیست. شاید به
دلیل همین مبارزۀ درونی باشد که
بازی گودرزی در کارهای اولیهاش
مانند «مسافری از هند» بسیار جدّیتر،
جذّابتر و دلچسبتر از بازیاش در
کارهای اخیر است.
فیلم«تلافی»، فیلمی است که به یک
بار دیدنش میارزد ولی از سعید اسدی
که سابقۀ همه کار در سینما از جمله،
نویسندگی، کارگردانی، تهیه کنندگی،
طراحی صحنه، تدوین و حتی بازیگری
را دارد بعید است.
از او انتظار میرود که جایگاه خود
را در سینمای ایران پیدا کند و این
جایگاه را به عنوان یک تحصیل کردۀ
سینما که سابقۀ تدریس
نیز دارد، تثبیت کند.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 201صفحه 23