مجله نوجوان 213 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 213 صفحه 19

تختی بزرگ بشویم . آقا تختی به همه احترام می گذاشت. توی کوچه راه می افتاد و به همة فقرا پول می داد. حالا ورزشکارهایی پیدا می شوند که توی گوش توپ جمع کن می زنند. من خودم آنقدر از این کار ناراحت شدم، دلم می خواست دو دقیقه به من وقت می دادند تا خیلی منطقی دماغ یارو را توی صورتش پخش می کردم که بفهمد آقا تختی بی خود و بی جهت روی کسی دست بلند نمی کرد و حال ضعیف تر از خودش را نمی گرفت. این ورزشکارنماها را باید بیندازید زیردست و پای تماشاگرنماها تا حقشان را کف دستشان بگذارند. مرتیکة بی معرفت ! — خوانندگان مجلة ما دلشان می خواهد بدانند که شما تا به حال چند مدال چه رنگی گرفته اید؟ ما مثل آقا تختی دنبال قهرمانی نیستیم. بلکه دنبال پهلوانی هستیم. ما دلمان می خواهد دست گیری کنیم از بدبختها و بیچاره ها. به همین خاطر تا به حال دنبال مدال نبوده ایم. البته برای خالی نبودن عریضه چند مدال از میدان منیریه خریده ام. چون به هر حال خانواده ها هم از آدم انتظار دارند ولی در کل اگر مدال می دادند هم نمی گرفتم. همین که بزرگ باشیم برایمان کافی است به جان مادرم! به قول آقا تختی: نباید مورچه را اذیت کرد! چون مورچه هم برای خودرش زن و بچّه دارد، زندگی دارد. — شما در میادین جهانی و بین المللی هم حضور داشته اید. چه توصیه ای برای جوانانی دارید که دوست دارند مثل شما در این میادین شرکت کنند؟ هرجایی فرهنگ خویش را دارد. مثلاً جوانانی که دلشان می خواهد از میدان آرژانتین عبور کنند، باید بدانند که هر کاری دارند باید همین سمت میدان یعنی جلوی پارک سوار بیهقی انجام دهند. یا جوانانی که به کوچه برلن و چهار راه استانبول می روند باید حواسشان باشد که اولاً جیبشان را کسی نزند و دوماً اگر از جلوی ماهی فروشی های چهارراه استانبول رد می شوند، مواظب باشند که پایشان را کجا می گذراند چون معمولاً موزاییک های پیاده روی آنجا لق است و زیرشان آب ماهی جمع می شود و وقتی پایشان را روی آن می گذارند، آب بو گندو می پاشد به هیکلشان! اَه .اَه . اَه! میدان آفریقا را هم که با سوراخ تونل نابود کردند رفت پی کارش! — مثل اینکه باید زودتر بروید و بیش از این نمی شود وقتتان را گرفت! راستش را بخواهید این جناب سرکار محترم، بنده را با این افرادی که پورة سیب زمینی را با مولتی ویتامین قاتی می کنند و جلوی آفتاب پهن می کنند تا خشک شود و به جای پودر پروتئین و رژیم غذایی ورزشکاران به مردان آهنین و زور زیاد می فروشند، اشتباه گرفته اند. البته این دستبند فقط جنبة فرمالیته دارد وگرنه سه سوت می دادم « غلام کلید » آن را باز کند. به هر حال باید به قانون احترام گذاشت. به قول آقا تختی در فیلم قانون که می گفت: قانون برای همه یکسان است وی جی! ما هم درست است که تبر گردنمان را نمی زند ولی در مقابل قانون گردنمان از مو هم نازک تر است و عمراً اگر حرفی بزنیم. البته آن آمپولها و قرص های آبی که آن آقا دارند توی تشک صندلی بیرون می کشند هیچ ربطی به بنده ندارد. آنها احتمالاً از اول توی صندلی بوده است زیرا من هم همیشه خیلی ناراحت روی آن صندلی می نشستم. حالا توی خانه ام هرچه دارم که داشته باشم . به قول آقا تختی چهار دیواری، اختیاری! دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 1 پیاپی 213 / 29 فروردین 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 213صفحه 19