مجله نوجوان 213 صفحه 20
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 213 صفحه 20

داستان دُم الاغ نوشتة مظفر ایزگو ترجمة ناصر فیض حاکم مملکت دستو ر داده بود که مردم در حفظ نسل الاغ کوشا بانشد و خود نیز در امور مربوط به آن ها مو را از ماست بیرون می کشید، حتی خورد و خوراک حاکم با الاغ ها و همیشه یک دو جین الاغ در کناش بودند. الاغ ها نه تنها در کاخ حکومتی احترام ویژه ای داشتند، بلکه با قوانینی که حاکم وضع کرده بود، آن ها در بیرون از کاخ نیز مورد احترام همه بودند. طبق دستور حاکم، تعرض به الاغ ها و ترساندن آن ها ، به موجب هفت سال و نیم محکومیت زندان می شد. رودر رو شدن و برخورد فیزیکی با الاغ ها 15 سال حبس داشت. براساس این دستور، که به تمام شهرها و- روستاها ابلاغ شده بود، اگر کسی الاغی را می دید و به او احترام نمی گذاشت، در صورت مشاهده ی مأمورین حکومتی، دستگیر شده و به صد ضربه شلاق بر کف و پا و پنجاه ضربه، به کمبر محکوم می شد. در گوشه و کنار ، به جز مأمورین دولتی، افرادی را به عنوان خبرچین گذاشته بودند، تا مواردی را که از چشم مأمورین پنهان می ماند، گزارش کنند. این افراد کیسه کیسه از قصر حکومتی طلا می گرفتند. به همین دلیل الاغ ها آنقدر در مملکت زیاد شده بودند که کسی جرئت نمی کرد. دهان باز کند و چیزی در مورد آن ها بگوید. در بازار اگر الاغی به بساط اجناس فروشنده ای نزدیک می شد، طبق قانون می توانست آن چه را که می­خواهد بخورد. در این صورت نیز، نه تنها کسی حق تعرض به او را نداشت، بلکه فروشنده موظف بود ، مقداری از اجناسش- مثل بادمجان و کدو...- را بار الاغ بکند تا هر وقت جناب الاغ میل بفرماید از آن استفاده کند! و باز طبق دستور، اگر کسی از کنار الاغی عبور می کرد، هیچ بهانه ای در مورد این که الاغ مذکور را ندیده است، پذیرفته نبود و طبق قانون، در چنین شرایطی ابتدا باید به الاغ سلام می کرد و اگر خوراکی به همراه داشت به او داد. پس از آن می توانست به راه خود ادامه دهد. قوانین ویژه ای برای الاغ ها وضع شده بود و آن ها جایگاه ویژه ای در جامعه داشتند و این امر بر هیچ کس پوشیده نبود. تعداد الاغ ها در کوچه و خیابان از تعداد آدم ها بیشتر شده بود و گاهی عبور و مرور آدم ها را دچار مشکل می کرد. الاغ ها فهمیده بودند که اوضاع بر وفق مراد آن هاست، بنابراین هرکاری که دلشان می خواست بدون ملاحظه انجام می دادند و وظایفی را که یک الاغ باید داشته باشد، به طور کلی فراموش کرده بودند. اگر کسی با دیدن الاغی ، برای نگاه داشتن او از اصواتی نظیر، هُشو چُش... استفاده می کرد یا به هر طریقی مانع از حرکت او می شد، به محض خبر دادن خبرچین ها، قانون به شدت با آن شخص برخورد می کرد و مأمورین دولت خبر آن را برای آگاهی و عبرت مردم در همه جا پخش می کردند... فردی که به الاغ های ما بی احترامی کرده بود به نام... و نام خانوادگی... به 15 سال زندان و 15 سال تبعید محکوم شد... به جای الاغ ها، آدم ها گاری ها را می کشیدند و الاغ ها داخل آن می نشستند و آدم ها الاغ ها را می بردند. الاغ ها به کارهایی مشغول بودند که پیش از آن اغلب آن ها کار آدم ها بود. مردم باید مالیات را به شماره ی ویژه ی الاغ ها در یکی از بانک های دولتی واریز می کردند. الاغ ها سر از پا نمی شناختند و هرکاری که میلشان می کشید انجام می دادند. مردم از شدت توجه به الاغ ها و تخصیص امکانات برای آن ها ، رفته رفته ضعیف تر و گرسنه و گرسنه تر می شدند. کم کم از گوشه و کنار زمزمه های اعتراض آمیز شنیده می شد: چگونه از دست این دوست نوجوانان سال پنجم / شماره 1 پیاپی 213 / 29 فروردین 1388

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 213صفحه 20