داستان دوست
داستان دنباله دار
ماجرای سفر به ((آلفا 1((
قسمت سوم
نویسنده : آلفرد استل/ مترجم : رامک نیک طلب/ تصویرگر : طاهر شعبانی
لحظاتی بعد ، من و عمه کاترین برفراز آسمان آفتابی شهر ناتینگهام میان صدها سفینه خورشیدی دیگر پرواز می کردیم . عمه کاترین دم به دم از عادت های رانندگی دیگران ایراد می گرفت .
- آن احمق را نگاه کن . کی به او تصدیق پرواز داده است ؟ جلوی من نیا!
یادم نمی آید تا به حال عمه کاترین را این قدر عصبی دیده باشم . در زمین خیلی آرام و آسوده به نظر می رسید! همیشه با حوصله و سر وقت از سختی هایی که خودش و شوهرش آن اوایل مهاجرت به ((آلفا 1)) کشیده بودند حرف می زد .
تصویرم از ((آلفا 1(( سرزمینی بود پر از معادن اورانیوم که زنان قوی و مصممی مثل عمه کاترین و مردان آرام و شجاعی مثل شوهرش ((عمو رادلف)) اداره اش می کردند . حالا فرصتی پیش آمده بود که ((آلفا 1)) از نزدیک ببینیم . شهری که بر فرازش بودیم شهری از برج ها و شیب های طلایی بود .
منظورم طلای واقعی است ، ((آلفا 1(( ثروتمندترین سیاره ها و ناتینگهام از غنی ترین شهر های ((آفا 1(( است . دوری در آسمان شهر زدیم و از جنگل ها و چشمه ها و زمین های پهناور کشاورزی اش که روبوت های کشاورز در آن ها مشغول کار بودند گذشتیم . می گفتند در این مزارع همیشه دما مناسب کشت نگهداری می شود . همه چیز به نظر من عالی و بی نقص بود . ولی عمه کاترین می گفت که آن سیاره در خال خراب شدن است . ، چون هیچ کس سخت کار نمی کند . سیستم روبوت ها آن قدر پیشرفته شده بود که حالا آن ها هم تفریح می خواستند .
بعد اضافه کرد که (( ؟ ؟ ؟)) روبوت های معدنی شرکت معدنی ((دوونتررا)) لوس نمی کرد . خیلی کنجکاو بودم بدانم ((آربس)) چیست است و مطمئن بودم که خیلی زود می فهمم . پس از مدتی مزارع با پلاستیک پوشانده شده ناپدید شدند و جایشان را زمین های پست و بلند گرفت . ما بالای معادن بودیم .
معادن عظیم اوارانیوم ویتنانیم و آن ها را هم مثل مزارع با روکش های منحنی شکل پلاستیکی پوشانده بودند . در این روکش ها هوایی که برای روبوت های معدنکار می فرستادند کنترل می شد .
عمه کاترین با غرور خاصی گفت که این معادن بی سانحه اند و خیلی خیلی سودآور .
پرسیدم : قبل از اینکه اینجا بیایید از بی خطر بودن زندگی در اینجا خبر داشتید ؟
دوست نوجوانان
سال پنجم/ شماره 18 پیاپی 230 / 24 مرداد 1388
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 230صفحه 14