مجله نوجوان 101 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 101 صفحه 34

آسمانی ها حسام الدین قاموس مقدم از زبان یک عرفه نگار برای غرق شدن در اقیانوس روز عرفه لازم نیست حتماً در صحرای عرفات باشی ، بهترین اقیانوس برای غرق شدن ، کنج خلوتخانه ی یک دلکده ی غریب است که تو آن را داری . چون نوجوان هستی و روح پرستنده ات طالب راز و نیاز . نمی دانی در این کنج چه بگویی ؟ هر چه می خواهی بگو ولی اگر کلامت به کلام یک شهید عاشق نزدیک باشد زودتر به مقصد می رسی . آخر مقربان این بزم سرهایشان را در کف دارند و مقرّب ترین مقربان سید الشهدا ، مولای عاشقان دو عالم حسین ابن علی است . همان که در روز عرفه در جانب چپ «جبل الرحمه» رو به سوی کعبه ایستاد و خدایی را سپاس گفت که هیچ کس را یارای سرکشی از حکم و فرمانش نیست . آنکه نمی توان مانع بخشش او شد و اوست که شنوای دعای خلق و عالم است . وقتی حسین معراج سخن را آغاز می کند ، در ابتدای صعود به قله ی عرفان دعای عرفه ، اعتراف می کند که به سوی خدایش مشتاق است و به ربوبیت او گواهی می دهد ، هر قطره از اقیانوس این دعا ، خود اقیانوسی است که حسین ابن علی تمام این اقیانوس را قطره قطره و کلمه به کلمه در روز عاشورا ترسیم می کند . به یکی از این تصاویر زیبا نگاه کن : «ای خدا ! به من آن مقام ترس و خشیتت از جلال و عظمتت را عطا کن که گویا تو را می بینم و قضا و قدرت را بر من خیر و مبارک ساز تا در خوش و ناخوش مقدراتت آنچه دیر می خواهی برایم، زودتر دوست نداشته باشم و آنچه زودتر می خواهی ، دیرتر مایل نباشم .» من و تو بابت هر کدام یک از گناهانمان می توانیم آمرزش بخواهیم در این روز آمرزش ؟ آیا من هم همانگونه که حسین غفران و بخشش را فریاد می کند ، می توانم فریاد بزنم : «ای خداً عیبهایم را بپوشان و از خطاهایم در گذر و شیطانم را بران» ؟ نمی دانم از ایستگاه های توبه ای که شب قدر از آنها برایت گفتم ، چیزی به خاطر داری یا نه اما روز عرفه حکایت شناخت و رسیدن است . این توبه با شناخت مبداء خلقت پیوندی عتیق دارد . می روی در صحرا تا با خیال خودت پیش آستان حضرت یار زانو بزنی و همنوا با ناله های مولایت زمزمه کنی : «خدای بزرگ ! مرا از آنچه هراسانم حفاظتم کن و در آنچه نصیبم کردی برکت بخش و مرا در پیش خود خوار و در چشم مردم ، بزرگ نساز و به گناهانم رسوا مگردان و به اندیشه های باطنی ام مفتضح و به عملم مبتلا مکن و نعمتهایت را از من مگیر و مرا به غیر خودت واگذار مکن .» اگر بر عرصه ی این دشت گوش بخوابانی ، هنوز نجواهای عاشقانه ی حسین را می شنوی . او تمام مراد خود را در قالب آسمانی ترین واژه ها به زبان جاری می کند : «ای آنکه او را گرامی ترین نامهاست ، ای صاحب کرمی که هرگز احساسش منقطع نمی شود ای آنکه قافله ای را برای یوسف در بیابان قفر نگاهداشتی و از قعر چاهش برآوردی و پس از بندگی به اوج شاهی رساندی . ای برطرف کننده ی رنج و آلام ایوب و نگهدارنده ی دو دست ابراهیم خلیل در سنّ پیری و پایان عمر از ذبح فرزندش اسماعیل . ای آنکه یونس را از شکم ماهی بیرون آوردی . ای آنکه دریا را برای بنی اسرائیل شکافتی و آنان را نجات دادی و فرعون و سپاهش را غرق دریای هلاکت کردی» . اگر توانستی این گونه همه چیز را در وجود خدایت خلاصه کنی ، بگو بنده ام : «خدای من ! تویی که عطا فرمودی ، تویی که نعمت دادی ، تویی که احساس کردی ، تویی که نیکویی کردی ، تویی که فضل و کرامت فرمودی ، تویی که کامل گردانیدی ، تویی که روزی بخشیدی ، تویی که فقیر را غنی ساختی ، تویی که امور بندگانت را کفایت کردی . . .» مگر تمام شدنی است ؟ تا کجا می خواهی بگویی ؟ پایان این دعا را این گونه آورده اند : «چگونه پنهانی با آنکه تو تنها پیدایی یا چگونه غایبی با آنکه تو تنها همه جا حاضر و همه را نگهبانی و بر هر چیز توانا و مقتدری و ستایش تنها مخصوص خدای یکتاست!» اما به راستی پایان گفتگوهای تو کجاست ؟ حسین در مقام کلام به این بسنده کرد و در مقام عمل به ملاقات با خدا . بیا پایان کلام ما هم ، پایان سخن حسین باشد و آرزوهایمان ملاقات با خدای حسین ، خدای ما ، خدای اهل عرفه . . .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 101صفحه 34