مجله نوجوان 126 صفحه 13
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 126 صفحه 13

کرد، محمد (ص) برای جبران خساراتی که قریش به اموال مهاجران زده بودند و زندگی شان را در مکه غارت کرده بودند و هم برای تقویت روحیه مسلمانان، اجازه جنگ هایی را به آن­ها داد. این جنگ ها، که عموماً حمله هایی به کاروان های تجاری قریش بود، چندان جدی نبود و بیشتر به قصد آزار رساندن و انتقام از قریش صورت می گرفت. محمد در این روزگار، چند سالی بیش از پنجاه داشت و خود در بیشتر این جنگ ها شرکت نمی جست. این جنگ­ها که به سر کردگی کسی غیر از پیامبر صورت می گرفت، «سریّه» خوانده می شد و اندازه و اهمیتش از «غزوه» که خود پیامبر در آن حضور داشت، کمتر بود. با این حال، این جنگ­ها آسیب چندانی به قریش وارد نمی آورد و انتقامی شایسته نبود. در سال دوم هجرت پیامبر به مدینه، مسلمانان از گذر کاروانی بزرگ از قریش اطلاع یافتند که متعلق به «ابوسفیان» بود. مسلمانان به سرکردگی شخص پیامبر، تصمیم گرفتند با این کاروان مقابله کنند و در جایی به نام «بدر» که چاه هایی در آن بود و عموماً کاروان­ها در کنار این چاه­ها اطراق می کردند، با سیصد تن به جنگ کاروان هزار نفری قریش رفتند و برخلاف انتظار، شکست سختی به قریش وارد آوردند. نقل است که هفتاد کس از سران و بزرگان قریش را کشتند و هفتاد کس را اسیر کردند. دستبردی تمام، که قریش را مصیبتی کامل بود. کشتگان بدر، داغ های بزرگی بر دل قریش گذاشته بود و صدای نوحه را از خانه های مکه بلند کرده بود. سال بعد، قریش به انتقام کشتگان بدر، با هم پیمانانی که در این یکسال یافته بود، عزم مدینه و کشتن پیامبر را کردند. سپاهی که سه هزار نفر مرد جنگی و زنان و خدم و حشم فراوان همراهش بود، دو بت بزرگ، یعنی «لات» و «عزّی» را هم با خود آورده بودند که در شکست محمد (ص) یاریشان دهد. این سپاه در جایی به نام «تنگه اُحُد» با جماعت لشگر اسلام که به هزار نفر هم نمی رسید، تلاقی یافت و شکست خورد. بت بزرگ به خاک افتاد و سپاه از هم گسیخت، اما عده ای از مسلمانان که مامور نگهبانی از تنگه احد بودند، به گمان پایان جنگ و طمع جمع آوری غنیمت، تنگه را رها کردند و دسته ای از کفار قریش، از این تنگه خالی، از پشت سر به سپاه پیروز تاختند و بدین سان، سپاهِ پیروزِ مسلمانان دچار مشکل جدی شد. حتی شایعه افتاد که پیامبر کشته شده است. با این همه، جنگ پایان یافت و قریش، بر کشتگان سپاه مسلمانان اسب تاختند و آن­ها را مثله کردند، به کینه از کشتگان بدر. حتی «هند» زنِ ابوسفیان، به انتقام خون پدر و کسانش که در بدر کشته شده بودند، سینه «حمزه» عموی محمد (ص) را درید و جگرش را به دندان کشید. بعد از این جنگ، مسلمانان البته اتحادی مضاعف یافتند و چون نبرد قابل توجه مستقیمی (غیر از خندق) با اعراب قریش در پیش نبود، یهودیان اطراف مدینه را که با دشمنانشان هم پیمان شده بودند، در جنگ هایی مثل «خیبر»، «دومه الجندل»، «بنی المصطلق». «بنی قریظه» و ... شکست دادند و فرمانبردار کردند. اکنون اسلام در مدینه قدرتی یافته بود و تهدیدی برای مکه به حساب می آمد.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 126صفحه 13