مجله نوجوان 126 صفحه 29
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 126 صفحه 29

مثال دوم: فردی را در نظر بگیرید که به دلیل انحراف در مذهب خیال کرده است که دینداری به معنای دنیاگریزی و پشت پا زدن به دنیاست. مثل خیلی از فرقه هایی که به بهانه هایی مثل عرفان و سیر و سلوک و از این حرفها نسبت به دنیای خود بی اعتنا شده­اند و زندگی دنیایی را به طور کلّی رها کرده اند. فکر کنید یکی از این آدمها به خاطر این افکار اشتباه نسبت به زندگی دنیوی خود بی اهمیّت شده باشد و زندگی او شبیه به زندگی امام باشد امّا این ساده زیستی ارزشی ندارد چرا که بر پایة یک فکر اشتباه و یک مکتب انحرافی بنا شده است. امّا ساده زیستی امام ما از این نوع نبود. امام ما که یک اسلام شناس بزرگ بود به خوبی می دانست که دین آخر و دین کامل، دینی است که دنیا و آخرت مردمان را آباد کند. امام همانطور که سعادت اُخروی مردم را می خواست، سعادت دنیوی مردم را نیز مدّ نظر داشت و هیچگاه نسبت به امورات دنیوی بی توجّه نبود و اصلاً تشکیل جمهوری اسلامی یکی از نمونه های توجّه به دنیای آدمها در کنار آخرت آنهاست و کسی که نسبت به دنیا بی اهمیّت باشد نمی تواند یک مملکت را اداره کند و تفاوت اصلی امام ما با عرفای گوشه گیر و خلوت نشین در همین بود که امام، دین اسلام را به طور کامل می شناخت و دنیاگریزی از نوع کلیسایی آن مورد تأیید ایشان نبود. مثال سوّم: فردی را در نظر بگیرید که خداوند او را از نعمتهای بیشماری بهره مند کرده است امّا او به جای استفاده از این نعمتها سکّه روی سکّه می اندازد و از شدّت خساست حتّی یکی از آن سکّه­ها را هم نمی تواند خرج کند. آدمهای این چنینی حتّی دلشان نمی آید ذرّه ای از ثروت انباشتة شان را در زندگی شان خرج کنند و همیشه در آخر عمر تمام ثروتشان را بدون آنکه بهره ای از آن برده باشند برای دیگران به ارث می گذارند. ممکن است آدمهای خسیس زندگی ساده ای داشته باشند امّا این ساده زیستی نه تنها مورد رضایت خداوند نیست، بلکه خداوند آدمهای خسیس را دوست نمی دارد و سرانجام جایگاه این آدمها در آتش جهنّم است. در حقیقت این آدمها مصداق روشن خسرالدنیا و الاخره هستند یعنی از دنیایشان لذتی نمی برند و در آخرت هم چیزی جز عذاب قسمتشان نمی شود. آیا خساست این آدمها با صرفه جویی امام در زندگی به یک معناست. همة مردم دنیا می دانند که امام ما کوچکترین دلبستگی و تعلّق خاطری به دنیا نداشت که بخواهد در مورد آن خساست هم داشته باشد. امام تمام زندگی خود را صرف اسلام کرده بود و هر چه را که می خواست به خاطر رضای خدا می خواست و به خاطر همین بود که هیچ چیزی را برای خود نمی خواست. آنجا که فقر، گنج آدمی است تمام مواردی که در سه مثال بالا ذکر کردیم از نمونه های ساده زیستی است امّا این ساده زیستیها هیچکدام دارای ارزش و اعتبار معنوی نیست و آن چه که به عنوان ساده زیستی در بررّسی ابعاد شخصیّتی حضرت امام مورد بحث و بررسی است با همة اینها متفاوت است. حالا این تفاوت در کجاست؟ در زندگی انسانهای بزرگ حتّی چیزهای کوچک بدون معیار و مقیاس نیست. در زندگی بزرگان هر چیزی برای خودش معیاری دارد که با آن سنجیده می شود. معیار زندگی حضرت امام هم عمل به تکلیف و کسب رضای خداوند بود. حالا هر چیزی که وارد زندگی امام می شد باید با این معیار سنجیده می شد. اگر در جهت کسب رضای خداوند مؤثر بود به زندگی ایشان راه می یافت و اگر نه، از طرف ایشان طرد می شد. به همین خاطر بود که تجملّات و اشرافیگری هیچ گاه به زندگی ایشان راه نیافت.

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 126صفحه 29