مجله کودک 440 صفحه 39
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 440 صفحه 39

بابابزرگ: «کیه؟ چیه؟ چی شده؟ کی رفته پایین؟ پس چی شده؟ من بیدارم، کی گفته من خوابم؟ نیلو جان تو اگه خسته...» نیلوفر: «ببینین بابابزرگ، این ساختمان چهار طبقه داره، ما دو طبقه و نیمش رو اومدیم بالا. هر طبقه حدود پانزده تا پله داره. با حساب من بیشتر از یه ساعت دیگه مانده تا برسیم به پشت­بام. بیاین برگردیم، انشاالله یه روز دیگه...» بابابزرگ: «بَهَع، خجالت بکش دختر. بفهم با کی حرف می­زنی، می­خوای الان بریم دربند مسابقه بذاریم ببینیم کی زودتر می­رسه قله؟» هر چه گفتم به خرج بابابزرگ نرفت. پاهای قشنگش را کرده بود توی یک کفش که به پشت­بام برسد. قرقی یک دنده. بابابزرگ: «دِ بکش دیگه. دختر چرا تو این­قدر کم جانی؟ من قد تو که بودم... جوانی کجایی که یادت آی آی، یواش­تر دختر دستم درد می­گیره، بپا.» بابابزرگ: «آخیش، دیدی بالاخره رسیدیم؟ ای داد بیداد کلید، کلید رو یادمان رفته بیاریم. تو همین جا وایسا تا بپرم از پایین...» نیلوفر: «من الان میرم و میارمش.» بابابزرگ: «اِ اِ، اونجا رو ببین، دو تا کفتر نشستن رو لبه پشت­بام. سایه­شان هم افتاده رو زمین.» نیلوفر: «خیلی قشنگن. اون چیه؟... اون بالا تو آسمون اون که خیلی دوره اون قرقیه؟ قرقی که می­گید همونه؟ -: «کو؟ کجاست؟» نیلوفر: «اونه­ها وسط اون دو تا ابر کوچیکه...» بابابزرگ: «کدوم ابر؟ پس چرا من ابر نمی­بینم؟» نسیم می­آید. صورت­مان خنک می­شود و خستگی بیرون می­رود. سایه بابابزرگ شبیه قرقی نیست. سایه­اش شبیه سایه قشنگ­ترین موجود دنیاست. با روشهای صنعتی و آزمایشگاهی نیز انسان میتواند یاقوت بسازد. به این نوع یاقوت، سنگ یاقوت «سنتتیک» یا صنعتی گفته میشود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 440صفحه 39