مجله کودک 441 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 441 صفحه 9

قوطی آن را باز میکرد تا صدا را بشنود. بعد صدا آزاد میشد و توی اتاق جادوگر چرخی میزد و جادوگر دوباره آن را میگرفت و توی قوطی میانداخت و صدا آن قدر خودش را به قوطی میزد که خسته میشد و دوباره بیحال مثل بقیه صداها میافتاد کف قوطی. شهر ساکت شده بود. ساکت، ساکت. آدمها حرف نمیزدند، حیوانات چیزی نمیگفتند. طبیعت نفسی نداشت. پرندهها نمیخواندند و صدای آنها توی قوطیها خسته شده بودند و حوصلهشان سر رفته بود. دلشان میخواست از توی قوطیها بیرون بیایند و دوباره آزاد شوند و این طرف و آن طرف بروند و نسیم اولین صدایی بود که از شل بودن در قوطیاش استفاده کرد و به آرامی لرزید و از لای در قوطی خودش را داشت بیرون میکشید که جادوگر فهمید و او را دوباره توی قوطی انداخت و در همة قوطیها را محک کرد. انگار در همة قوطیها شل شده بودند. جادوگر از فروش صداها سکههای زیادی بهدست آورده بود و برای خودش یک قصر بزرگ ساخته بود و هر روز صبح زود روی ایوان قصر زیبایش میایستاد و گوش میداد تا کوچکترین صداها را توی هوا شکار کند و توی قوطیهایش بیندازد. بعضی وقتها هم دو تا صدا را توی یک قوطی میانداخت، تا قوطیهایش تمام نشوند. همین باعث میشد گاهی صداها توی یک قوطی با هم دعوا کنند و آن قدر توی قوطی دنبال هم بدوند که از حال بروند.. ادامه دارد تا سال 1829 میلادی در آمریکا، خبری از لوکوموتیو نبود. در این سال، یک نفر انگلیسی به نام «لیون» اولین لوکوموتیو را به این کشور برد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 441صفحه 9