مجله کودک 441 صفحه 37
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 441 صفحه 37

هستی: «هیس! صداتون در نیاد. اگه بهمه من اینجام خیلی بد میشه. مجبور میشم دوباره بهش کمک کنم. هیچی نمیگه­ها، ولی خب آدم که نمی­تونه سرش رو پایین بندازه و از بغلش رد بشه. بالاخره انسانیت آدم رو وادار به کمک می­کنه. الان بهترین کار اینه که خیلی یواش برگردم بالا تا آب­ها از آسیاب بیفته.» مامان: «چی شده؟ پس چرا برگشتی؟» هستی: «هیس! بریم تو تا بهتون بگم.» مامان: «رب کو؟ پس چرا نرفتی...؟ هستی: «چیزه... چیزه... حالا میرم.» مامان: «چیزه چیزه چیه؟ الان حسین آقا می­بنده­ها. زود باش بگو ببینم چی شده؟» هستی: «چیزه، آها، فهمیدم، چیز دارم.» مامان: «ها؟ اصلا معلومه چی میگی؟» هستی: «مامان جان، هر چیزی را که بلند بلند نمیشه گفت. مگه نمی­بینین بچه­ها دارن قصه منو می­خونن. گوش­تان رو بیارید جلو...» مامان: «خیلی خب، بدو، بدو برو دستشویی، از صبح تا حالا نرفتی، حالا که...» هستی: «این­قدر بده. این-قدر بده که آدم این­جور جاها الکی الکی وقتی که کاری نداره معطل بشه. آخه این­جا هم جای وقت گذراندنه؟ پیف چه بویی هم میاد. عجب گیری کردم­ها، از دست این شمسی خانم. یکی نیست بهش بگه اگه پات درد می­کنه مگه مجبوری بری خرید؟ یا اگه می­ری قطارهای مشهور «اورنیت اکسپرس» یکی از زیباترین قطارهای جهان بود که از سال 1883 میلادی در مسیر استانبول- پاریس رفت و آمد میکرد این قطار، مبنای ساختن چند فیلم سینمایی مشهور نیز بوده است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 441صفحه 37