جیرجیرک فکر کرد:«حالا چطور به خانهام برگردم؟»
از آن طرف حاج بابا به خانه رسید، سماور را
خاموش کرد،کمی مطالعه کرد، ناهار
خورد، خوابید، عصرانه خورد، روزنامه
خواند، شام درست کرد. به پسر و دخترش تلفن زد شام
خورد و...
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 10صفحه 5