کیسهی آشغال
موش جارو
خرگوش خانم همسایهها
سطل
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود.
خانم بزی مورچه
یک خـانه داشت. خانهاش هم حیـاط داشت. حیـاطی تمیز تمیز مثل دستهی گل. توی حیـاط یک درخت بود. زیر درخت سوراخ بزرگی بود که توی آن زندگی می کرد.توی دیوار خانهی هم یک سوراخ بود. توی آن سوراخ هم زندگی میکرد. توی دیوار خانهی هم یک سوراخ کوچولوی کوچولو بود که توی آن زندگی میکرد. هر روز صبح خیلی زود از خواب بیدار میشد. را بر میداشت و خانهاش را تمیز تمیز میکرد، بعد خاک و آشغـالها را میریخت بیرون خانه. یعنی کجا؟ درست توی اتاق . هم عصبانی میشد و با داد و بیداد را بر میداشت، خانهاش را از بالا تا
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 6صفحه 19