وقتی باران بارید
مادرم میگوید: «وقتی باران میبارد، قورباغهها قور قور میکنند. پرندهها آواز میخوانند و همه جا از بوی علفهای خیس پر میشود.»
امروز باران بارید.
نه صدای قور قور قورباغهها آمد. نه آواز پرنده و نه بوی علف. امروز پدرم خیس و خسته به خانه رسید.
امروز در شهر ما باران بارید.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 163صفحه 22