ترانههای آسمانی
مصطفی رحماندوست
چه گربهی نازی بود
همیشه توی خانه
برای من مثل یه همبازی بود
گاهی میآمد کنارم مینشست سرش رو میگذاشت روی دامنم چشماشو کم کم میبست
خدای مهربان من
سه چهار روزه گربهی من گم شده شاید حالا گربهی مردم شده
خدا جونم هر جا که هست
مواظبش باش بیغذا نمونه
بهش بگو دوسش دارم
بیاد دوباره خونه
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 190صفحه 27