فرشتهها
هروقت پدربزرگ به خانهی ما میآید، من کفشهایش را جایی پنهان میکنم تا بیشتر پیش ما بماند.
پدربزرگ همیشه همه جا را میگردد و کفشهایش را پیدا میکند. اینطوری او بیشتر پیش ما میماند.
امروز مادرم به یاد امام شمع روشن کردو گفت: «یک سال دیگر هم گذشت.» مادرم همیشه سالروز فوت امام برایش شمع روشن میکند.
من فکر میکنم فرشتهها کفشهای امام را جایی پنهان کردهاند که او برای همیشه پیش آنها بماند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 186صفحه 8