مجله خردسال 186 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : احمد قائمی مهدوی

ویراستار : نیرالسادات والاتبار

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء – مرجان کشاورزی آزاد

موضوع : خردسال

مجله خردسال 186 صفحه 8

فرشتهها هروقت پدربزرگ به خانه­ی ما می­آید، من کفش­هایش را جایی پنهان می­کنم تا بیش­تر پیش ما بماند. پدربزرگ همیشه همه جا را می­گردد و کفش­هایش را پیدا می­کند. این­طوری او بیش­تر پیش ما می­ماند. امروز مادرم به یاد امام شمع روشن کردو گفت: «یک سال دیگر هم گذشت.» مادرم همیشه سالروز فوت امام برایش شمع روشن می­کند. من فکر می­کنم فرشته­ها کفش­های امام را جایی پنهان کرده­اند که او برای همیشه پیش آن­ها بماند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 186صفحه 8