مجله کودک 03 صفحه 26
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 03 صفحه 26

گفت :«پلیس ! خدای بزرگ ! این همان پسر شرور است؟» خانم استران گفت: « نه، نه خانم تانری. اینطور نیست. او پسر خیلی خوبی است، ولی در موقعیت بدی قرار دارد. من و دکتر استرانگ می خواهیم به او کمک کنیم». خانم تانری گفت: «چطور است همه او را ببینیم و با او صحبت کنیم؟» خانم استرانگ گفت: باشد ، قرارمان برای امروز بعد از ظهر». امروز کرین به مدرسه نرفته بود. موقع ناهارکتی گفت: «حتماً او دیشب دیوار آجری را شکسته و زخمی شده برای همین هم نتوانسته به مدرسه بیاید». خانم تانری وقتی شنید امروز کرین به مدرسه نرفته خیلی تعجب کرد و گفت: «خیلی خندهدار است، امروز وقتی من شمارة کرین را گرفتم دیدم که او در خانة پسرهای فراری زندگی میکند. من با خانم استرانگ صحبت کردم. او کاملاًً کرین را میشناخت. ولی یک کلمه هم دربارهاینکه او امروز به مدرسه نرفته، حرفی نزد». خانم تانری آنها را از جلسة امروز بعداز ظهر باخبر کرد. بعد از تعطیل شدن مدرسه، بیل، کتی و سامی باهم به خانه رفتند. آنها ماشین خانم استرانگ را جلو خانهشان دیدند. آنها با تعجب دیدند که ماشین آقای همستر هم آنجاست. بچهها با عجله وارد خانه شدند. سامی گفت: «چه اتفاقی افتاده؟ کرین کجاست؟» خانم استرانگ گفت: «بچهها ، امروز سر صبحانه کرین به من گفت که زخمی کرده و مجبور است که با دمپایی به مدرسه برود. کرین با بچههای دیگر به طرف مدرسه رفت، ولی از آنها عقب ماند و تا وقتی آنها به مدرسه رسیدند، او رفته بود». خانم تانری گفت: «ولی او به خانه برنگشته است». خانم استرانگ گفت: «من آن قدر نگرانم که دلم میخواهد گریه کنم! » و قطره اشکی روی گونهاش چکید. آقای همستر گفت: «حقیقت روشن است، ولی ما نمیدانیم جستجو را از کجا شروع کنیم. او ممکن است اینجا باشد یا شاید لابهلای مردم عادی به شهر برگشته است». بهرحال فعلاً او ناپدید شده است». شما دوست دارید بدانید کرین کجاست؟ (ادامه دارد)

مجلات دوست کودکانمجله کودک 03صفحه 26