مجله کودک 32 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 32 صفحه 6

رفت پیش یک جادوگر که اسمش جدایی بود و ماجرای آنها را گفت. جدایی فکری کرد و گفت: «صبر کن؛ بلایی به سرشان بیاورم که مرغان هوا و ماهی­های دریا به حالشان گریه کنند.» بعد هایی کرد و هویی کرد و هزار تا سنگ سر راهشان انداخت. قطره­ها وقتی به سنگها رسیدند، هر چه کردند نتوانستند از پشت آنها رد شوند؛ همه جمع شدند، شرشر کردند، قل­قل کردند و گفتند: «چه کنیم؟چه نکنیم؟». تا این که یکی، یک سوراخ کوچک پیدا کرد و فریاد زد: «از این طرف! بیایید! بیایید!» سوراخ که زیر سنگها پنهان شده بود،گفت: «زود باشید تا جادوگر جدایی نفهمیده، فرار کنید.» قطره­ها تند و تند صف کشیدند و از سوراخ رد شدند. فاصله و دوری و جدایی دور هم جمع شده بودند و می­گفتند و می­خندیدند. نزدیک که آن طرف سوراخ منتظر قطره­ها بود، در گوششان گفت: «بیایید من یک راه میان­بر بلدم.» و آنها را به یک غار زیرزمین برد. قطره­ها اول ترسیدند؛ ولی نزدیک، با مهربانی دستشان را گرفت. آنها توی غار دویدند و دویدند و دویدند و یکدفعه از آن طرف غار سر درآوردند. صدای دریا را شنیدند که داشت همه جارا به دنبالشان می­گشت و به هرجا سر می­کشید و صدایشان می­کرد تاپیدایشان­کند؛ ولی فاصله و دوری و جدایی هم آنهارا دیدند. جادوگرجدایی با عصبانیت فریادی کشید و های­وهویی کرد؛ یکدفعه همه­جا تاریک شد. قطره­ها نزدیک را توی تاریکی گم کردند. کورمال کورمال راه افتادند. قطره گفت: «نترسید. دریا را صدا کنید. دریا همین نزدیکی­هاست.» قطره­ها شر و شر کردند. قل و قل کردند؛ دریا صدایشان را شنید و گفت: «از این طرف بیایید! از این طرف.» آنها هم به طرف صدای دریا رفتند. دریا از آن طرف دنیا ماه را صدا کرد ماه

مجلات دوست کودکانمجله کودک 32صفحه 6