مجله کودک 32 صفحه 10
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 32 صفحه 10

توی آن چند دقیقه­ای که به زنگ تفریح مانده، حوصله آدم حسابی سرمی­رود. یک نگاه به کتاب و دفترت می­اندازی و یک نگاه به ساعتت. انگار عقربه­ها تتنبلی­شان می­شود که تکان بخورند. دلت می­خواهد با دست عقربه­ها را هل بدهی تا صدای بلند زنگ را که توی راهروها، کلاسها و حیاط می­پیچد، بشنوی؛ بعد صدای دویدن آن همه پا به طرف آبخوری و دستشویی و بوفه بلند می­شود. خوراکی­ات را برمی­داری و تو هم می­دوی توی حیاط؛ یک ربع وقت داری که تفریح کنی... الهه یک ساندویچ نصفه نان و پنیر دستش است و دارد با دوستش حرف می­زند. الهه زنگهای تفریح را خیلی دوست دارد. او می­گوید: «زنگ تفریح­ها، ما همه جور بازی می­کنیم. گانیه، گرگم به هوا، وسطی. بعضی وقتها خانم معلم هم می­آید و با ما بازی می­کند.» مریم کلاس پنجم است و می­گوید: «زنگ تفریح­ها خیلی کوتاه هستند. تا ما خوراکی­هایمان را بخوریم، زنگ تفریح را یک ساعت کنید! آزاده اکبری خرازی زنگ تفریح تمام شده و ما اصلاً بازی نکرده­ایم. مگر اسم این زنگ، زنگ تفریح نیست؟ پس چرا نباید مثل زنگهای دیگر، یک ساعت و نیم باشد؟» مرتضی 10 سالش است. او می­گوید: «زنگ تفریح فقط به درد خوراکی خوردن می­خورد؛ چون هیچ وسیله بازی هم نیست که بشود از آن استفاده کرد. اگر توپی هم به ما بدهند، آن قدر حیاط شلوغ است که نمی­شود بازی کرد.» نوید یک بار موقع بازی دستش شکسته است. او تعریف می­کند که وقتی در حیاط می­دویده، محکم به یکی از هم مدرسه­ای هایش خورده و با دو دستش به زمین افتاده. او حالا دیگر ترجیح می­دهد که زنگ تفریح­ها بازیهای آرامتری کند. مرتضی از چیزهای دیگری هم ناراحت است. او می­گوید:همیشه بیشتر زنگ تفریح را باید در صف بوفه ایستاد. بچه­ها جرزنی می­کنند و بدون صف، توی سر و. کله هم می­زنند. این طوری خیلی دیر نوبت به آدم می­رسد و بعضی وقتها هم که اصلاً نمی­رسد.« لاله می­گوید:«گاهی اوقات مادرم به من خوراکی نمی­دهد و به جای آن کمی پول می­دهد تا از بوفه چیزی بخرم، امّا صف آن قدر زیاد است که حوصله ام سر می­رود. برای همین بیشتر دوست دارم از خانه خوراکی بیاورم.« علیرضا دو سه بار توی صف کتک کاری کرده است. او می­گوید: «بچه­ها همین طوری می­آیند وسط صف و اصلا نوبت را رعایت نمی­کنند. من هم عصبانی می­شوم؛ تا به حال

مجلات دوست کودکانمجله کودک 32صفحه 10