مجله کودک 132 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 132 صفحه 3

لطیفه دیوانه ای که سعی می کرد کبریت سوخته ای را روشن کند گفت: «نمی دونم چرا کبریت روشن نمی شود»؟ دیوانه دوم جواب داد: «خب شاید کبریت خراب است!». دیوانه اول گفت: «نه بابا همین چند لحظه پیش روشن شد ! ! !» محسن بیرجانی 11 ساله از اهواز سحر نقاشی 12 ساله از اسفراین حمید بدرقه 10 ساله از تهران مهران حاجی رجبی 6 ساله از تهران «درد دل با تلویزیون» یک روز داشتم مشق هایم را می نوشتم در خانه تنها بودم که یکدفعه صدایی شنیدم. آن وقت از اتاقم بیرون رفتم. از پشت دیوار به هال نگاه کردم دیدم صدا از پشت تلویزیون می اید. به طور پنهانی حرف های آنها را گوش کردم کنترل به تلویزیون می گفت: من دارم می میرم! چرا؟ برای این که اون بچه کوچولویشان آن قدر مرا به زمین می کوبد تا باتری های من در می آید او با گوشه های ناخنش دکمه های مرا در می آورد مرا سر سفره می گذارند و از هر غذا یا ماست یک ذره روی من می ریزد. آنها به جای این که مرا با دست تمیز بگیرند با دست چرب و چیلی شان می گیرند. آن قدر دکمه های مرا محکم فشار می دهند که تمام بدن من کبود شده. آنها همیشه با هم دعوا می کنند. پسر بزرگشان می گوید: «بگذار کانال یک الان فیلم پلیسی دارد». مادرشان می گوید: «بزن کانال پنج الان سریال ایرانی دارد!» پدرشان می گوید: «همه اش این فیلم های ایرانی! بزن کانال 3 الان فوتبال داره». دختره هم که من دستش بودم گفت: «اصلا می خوام کانال 2 برنامه کودک ببینم». آن وقت نصف من در دست پسره و نصف دیگر من در دست دختره است. من بدبخت بیچاره داشتم اون وسط می مردم و خفه می شدم! خلاصه نمی دانم چه کار کنم؟ من یکدفعه پریدم جلو و دیدم کنترل و تلویزیون چشم در آوردند. تعجب کردم و به کنترل گفتم: »من و داداشم دیگر تو را اذیت نمی کنیم». کنترل و تلویزیون خیلی تعجب کرده بودند! نیکا صاحب نظر/ کلاس پنجم/ از تهران جنگل بزرگ دوستی یکی بود یکی نبود غیر از خدای مهربان هیچ کس نبود. قصه ما از یک جنگل خیلی بزرگ شروع می شود که در آن حیوانات زیادی از موش گرفته تا فیل زندگی می کردند. البته حیوانات این جنگل خیلی مهربان بودند و هیچ آزاری به یکدیگر نمی رساندند. حتی حیوانات وحشی مثل شیر، ببر، پلنگ و ... حیوانات دیگر را نمی خوردند و عادت کرده بودند که گیاه بخورند. همه با هم دوست بودند و هیچ کس از کس دیگری نمی ترسید. ولی در جنگل دیگری که کنار همین جنگل بود حیوانات همه با هم دشمن بودند و شیر آن جنگل به همه زور می گفت. اسم آن جنگل که همه در آن با هم دوست بودند «جنگل دوستی» و آن جنگل که در آن همه با هم دشمن بودند «جنگل دشمنی» بود. در جنگل دشمنی شیر که فرمانروا بود به همه کارهای سخت می گفت و همه را اذیت می کرد. یک روز خرگوشی به اسم «دانا» در جنگل دشمنی قدم می زد که ناگهان شیر او را دید و بدون آن که دانا متوجه شود او را دزدید و به زندان انداخت. دانا با استفاده از هوش خود از زندان نجات پیدا کرد. یعنی از پنجره فرار کرد و به طرف جنگل دوستی به راه افتاد. شیر جنگل دوستی بیرون از خانه خود از هوا استفاده می کرد که ناگهان چشمش به خرگوش افتاد خیلی خوشحال شد و رفت جلو تا به دانا سلام کند. ولی دانا آقا شیره را که دید پا به فرار گذاشت. چون او نمی دانست جنگل دشمنی خبر نداشت. ناراحت شد و فکر کرد که خرگوش از دست او ناراحت شده است. بنابراین پیش داناترین حیوان جنگل یعنی «آقا بزه» رفت. آقا بزه که می دانست در جنگل دشمنی چه خبر است ماجرا را برای آقا شیره تعری کرد (آقا بزه زیاد به سفر می دانست). او به آقا شیره گفت: «نگران نباش من به کمک حیوانات دیگر به او می گویم که کسی کاری با او ندارد». شیر خوشحال شد و به طرف بیشه خود حرکت کرد. بز ماجرا را به کلاغ گفت و کلاغ ماجرا را به همه اهالی جنگل خبر داد. خرگوش هم که ماجرا را فهمید. از یک طرف ناراحت شد که آقا شیره را اذیت کرده و از طرف دیگر خوشحال شد که در این جنگل همه با هم دوست هستند. او رفت و از شیر معذرت خواهی و تشکر کرد و با او دوست شد. و اما بشنوید از جنگل دشمنی که آنها هم با م متحد شدند و شیر را از بین بردند و با هم جنگل دوستی به راه افتادند و با آنها دوست شدند و جنگل بزرگی دوست را تشکیل دادند. محمد اسماعیل پور از؟؟ مقدمه از زندگی دایناسورها تا چه اندازه اطلاع داریم؟ این فرمانروایان غول پیکر چگونه آمدند و چرا رفتند؟ سنگواره ها از دایناسورها چه اطلاعاتی به ما می دهند؟ دایناسورها جاندارانی بودند که امروزه پرسش های زیادی دز ذهن همگان بر جای گذاشته اند. فیلم ها و آثار هنری دیگری که در سال های اخیر درباره آنها تولید شده است. نشان می دهد که رمز و راز زندگی دایناسورها جذابیت زیادی دارد. «کتاب در مجله» این هفته قصد دارد کامل ترین اطلاعات و خواندنی های لازم به همراه تصاویر دیدنی از خزندگان غول پیکر دیروز زمین را در اختیار شما قرار دهد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 132صفحه 3