مجله کودک 132 صفحه 19
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 132 صفحه 19

می دهد. صحرا با شکوه و عظمت بی کرانه اش، با خلوت و آرامش شاعرانه اش فکر این کودک چوپان را رشد داده بود و در این سکوت و خلوت و تنهایی بی انتها محمد فرصت پیدا کرد تا به خیلی چیزها فکر کند. چیزهایی که هرگز به ذهن بچه های هم سن و سال او همان ها که در سایۀ خنک دالان ها هشتی ها و ایوان های بزرگ بازی می کردند نمی رسید. چوپان کوچک مکه همان طور که با هی هی آرام خود، گوسفندان را جلو می راند، نگاهی به پاهای برهنه اش انداخت که بر اثر تابش آفتاب داغ و سوران رنگشان سیاه شده بود. در این حال با خودش گفت: «امشب هم اشراف و بزرگان قریش با زنها و کنیزهای خود دور هم جمع می شوند و مهمانی می دهند. تا دیر وقت شب بیدار می مانند کباب می خورند و شراب می نوشند و درباره سه چیز مهم گفتگو می کنند: «کنیزهای زیبا، شراب های رنگارنگ و شترهای سفید موی گران بها!» از این فکر، سرش گیج رفت و دلش پر از آشوب شد. در خودش پیچید و به زحمت سعی کرد خودش را نگاه دارد. خورشید به وسط آسمان رسیده بود و ریگ های داغ بیابان کف پاهایش را می سوزاند. فکر کرد: «خوب است امشب در خانه عمویم جست و جو کنم تا ببینم آیا کفش کهنه ای برای پوشیدن هست؟!» ادامه دارد رباب: نوعی ساز آنکیلوسورها آنکیلوساروس از خانواده آنکیلوسورها مانند زرهپوش پوشش محافظی داشت که همراه با دم چماق مانند آن خود را از گزند جانداران گوشتخوار قوی جثه حفاظت می کرد. آنکیلوساروس می توانست روی دو پا بایستد و بجنگد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 132صفحه 19