مجله کودک 132 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 132 صفحه 8

ندیده بود. دید و از این همه خوشبختی بی نهایت شادمان شد. زیرا او تنها زرافه ای بود که می توانست این زیبایی ها را ببیند. بنابراین شادان و خوشحال شروع به جست و خیز و آواز خواندن کرد گاهی هم می ایستاد و از علف ها و گل های خوشمزه کمی می خورد. بعد از مدتی زیر یک قارچ نشست و استراحت کرد. چند روز گذشت و «شادی» دوستان جدیدی از بین پروانه ها و کرم ها و کفش دوزک ها و حیوانات کوچک دیگر پیدا کرد. یک روز که جادوگر دوباره صدای زرافه کوچولو را شنید تصمیم گرفت برای همیشه از شر او خلاص شود. جادوگر آن قدر بین علف ها به دنبال زرافه کوچولو گشت تا بالاخره او را پیدا کرد. او را گرفت و در جیبش گذاشت و شروع به درست کردن معجون سحر آمیزی در ظرفی بزرگ که روی آتش گذاشته بود کرد. همین طور که جادوگر بد جنس مشغول آماده کردن معجون سحر آمیز بود. زرافه فرار کرد و وارد گوش جادوگر شد و شروع به آواز خواندن کرد. جادوگر دیوانه وار با دست هایش به این طرف و آن طرف می کوبید. او آن قدر عصبانی بود که پایش لغزید و در ظرفی که در آن معجون درست می کرد افتاد. «شادی» هم از فرصت استفاده کرد و بهس رعت از گوش جادوگر بیرون پرید. جادوی جادوگر بد جنس هم دامن گیر خودش شد و وقتی در ظرف افتاد. دود شد و به هوا رفت. جادوی زرافه هم از بین رفت و «شادی» دوباره به اندازه طبیعی خودش برگشت و به نزد خانواده و دوستانش برگشت و با خوشبختی به زندگی ادامه دارد. او بازهم آوازها و سرودهای شادی بخش بر لب داشت. حرکت بر روی دو پا باعث می شد تا چنین دایناسورهایی سرعت زیادی برای دویدن و شکار کردن داشته باشند. گردن منحنی شکل آنها برای حرکت بهتر سر کمک زیادی به دایناسور می کرد. آنها نرمی در حرکت سر را برای شکار کردن احتیاج داشتند.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 132صفحه 8