مجله کودک 377 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 377 صفحه 14

نوشتة: سرگئی میخابیلکف ترجمه: محمدعلی دهقانی گرگ نادان و فیل مهربان کار یک بیشه، گرگ تنبلی تنها در لانهاش زندگی میکرد. این گرگ، هیچ وقت لانهاش را تمیز نمیکرد و به فکر تعمیر کردن خرابیهای آن نبود. به خاطر همین، لانة او روز به روز کثیفتر و خرابتر میشد. هر کس لانة او را میدید، میگفت همین امروز و فردا سقفش فرو میریزد. یک روز فیل بزرگی که در آن نزدیکی زندگی میکرد، اتفاقاً از کنار خانةگرگ میگذشت. فیل متوجه لانة گرگ نشد و پاهای سنگینش به داخل آن فرو رفت. قسمتی از سقف خانة گرگ فرو ریخت. فیل، همین که فهمید چه کاری کرده، خیلی ناراحت شد، رو به گرگ کرد و گفت: ـ دوست عزیز!لطفاً مرا ببخش! باور کن اصلاً لانة تو را ندیدم. همین الآن آن را برایت درست میکنم. اتفاقاً آقا فیله همه کاره بود و هر کاری که بگویی از دستش برمیآمد. او به سرعت دست به کار شد و سقف خانة گرگ را برایش تعمیر کرد. طوری که هر کسی میدید میگفت: از اولش هم بهتر شده! گرگ تنبل که ته لانه نشسته بود و با تعجب این صحنه را تماشا میکرد. با خوشحالی در دلش گفت: «اوهوی، جانمی جان! نگاه کن، فیل از من ترسیده! اولش از من عذرخواهی کرد، بعد هم سقف لانه را برایم قشنگ تعمیر کرد. حالا کهاین طوراست، باید اورا مجبور کنم یک لانةنو برای من بسازد. اگر فیل راست راستیازمن ترسیده و درگیری بین هر دو گروه شروع میشود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 377صفحه 14