مجله کودک 377 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 377 صفحه 34

بود، دستش را توی هوا دراز کرد، مونس دستش را گرفت، خودش را از پلهها کشید بالا و روی صندلی کنار عادل نشست. ـخُب. بقیه هم سوار شوند! بقیه بچههایی که دور و بر قطار بودند، سوار شدند. عادل داد زد: «همه سوار شدند؟ حرکت میکنیم!» افروز در لوکوموتیو را بست و کنار پنجره ایستاد. عادل سوت قطار را به صدا درآورد، ترمز قطار را آزاد کرد و لوکوموتیو آرام آرام روی ریلهای آهنی بهراه افتاد. مونس اول نگاهش به ریلهای آهنی زیر قطار بود. بعد متوجه درختها و کوهها شد. بعد آسمان را نگاه کرد. لکه ابر کوچکی رو به رویشان در آسمان جا خوش کرده بود و درختها و خانهها تند تند از جلو قطار رد میشدند. کمی جلوتر، پای کوهستان، دهانة سیاه تونل در انتظارشان بود. مونس که از تاریکی میترسید، گفت: «اینجا چقدر تاریک است!» افروز گفت: «برای من که فرقی نمیکند.» وقتی قطار وارد تونل شد، بچههای توی قطار شروع کردند به جیغ کشیدن. جیغشان توی تونل پیچید. افروز خندید و گفت: «اگر جای من بودند تمام روز مجبور بودند توی تاریکی جیغ بکشند.» وقتی قطار از تونل بیرون آمد، مونس چشمهایش را باز قسمتی که باید گیاه در آنجا قرار داده شود با فرمان اوتو شروع به پایین رفتن میکند و این وال ای است که سعی میکند مانع این کار شود.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 377صفحه 34