مجله کودک 377 صفحه 35
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 377 صفحه 35

کرد. افروز روبهرویش به نقطهای ثابت خیره شده بود. مونس سرش را برد نزدیک گوش عادل و آهسته پرسید: «چشمهای افروز طوری شده؟» عادل جواب داد: «وقتی زلزله شد، خانهشان ریخت روی سرش. اولش نه میتوانست حرف بزند، نه اینکه جایی را ببیند. کمکم حرفزدنش خوب شد، اما چشمهایش هنوز مشکل دارد.» مونس از روی صندلی لوکوموتیو بلند شد. صورت افروز را ماچ کرد و گفت: «من خودم میشوم چشمهای تو!» و شروع کرد به توضیح دادن چیزهایی که بیرون قطار میدید: ـحالا داریم از وسط درختهای بلند سپیدار رد میشویم، سمت چپ باغ انگور است. سمت راست یک خانة جنگلی. حالا سوزنبان دارد فانوس سبزی را برای ما تکان میدهد. درختهای اطراف ما سبزند، کوهها قهوهایاند و آسمان هم صاف صاف است! افروز بیآنکه جای نگاهش را عوض کند، گفت: «چقدر قشنگ است! من بوی همهشان را حس میکنم.».... بخشی از داستان نسبتاًبلند «کودکان ماه» بود که خواندید. داستان کامل را در کتاب که به بهای 1500 تومان چاپ و منتشر شده، دنبال کنید و بخوانید. کاپیتان برای کمک به وال ای سعی میکند به سمت دکمههای کنترلکننده برود. او دارد راه رفتن را یاد میگیرد!

مجلات دوست کودکانمجله کودک 377صفحه 35