فصل دهم: صبر
تعریف صبر
«صبر» را چنانچه محقق طایفۀ حقه و مدقق فرقۀ محقّه، کامل در علم و عمل، نصیرالدین طوسی، قدّسه الله نفسه القدوسی، تعریف نمودند، عبارت از «نگاهداری نفس است از بی تابی نزد مکروه.» و عارف محقق مشهور در منازل السائرین فرماید: «صبر نگاهداری نفس است از شکایت بر جزع مستور» ـ انتهی.
حقیقت صبر
و بدان که صبر را از مقامات متوسطین محسوب داشتند؛ زیرا مادامی که نفس مصیبات و بلیّات را مکروه شمارد و آن را جزع باطنی از آنها باشد، مقام معرفتش ناقص است؛ چنانچه مقام رضای به قضا و خوشنودی از توجه بلیّات مقام شامختری است؛ گرچه آن را نیز از مقامات متوسّطین محسوب نماییم. و همین طور صبر در معاصی و بر طاعات نیز از نقصان معرفت به اسرار عبادات
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 583 و صور معاصی و طاعات است؛ زیرا که اگر کسی حقیقت عبادت را بفهمد و به صور برزخیه بهیۀ آن ایمان داشته باشد، و همین طور به صور برزخیۀ موحشۀ معاصی مؤمن باشد، صبر در این مقامات برای او معنی ندارد، بلکه مطلب منعکس می شود: اگر برای او خوشی و راحتی پیش آمد کند یا کارش منجر به ترک عبادتی یا فعل معصیتی شود، آنها نزد او مکروه افتد و جزع باطنی او بیشتر باشد از جزع اهل صبر در بلیّات و مصیبات. از جناب عبد صالح عارف به وظایف عبودیت، صاحب مقامات و کرامات، علی بن طاووس، قدس الله نفسه، منقول است که روز اول تکلیف خود را جشن می گرفته و سور و سرور می کرده و عید محسوب می کرده، برای آنکه خدای تبارک و تعالی او را در آن روز مفتخر فرموده به اذن در فعل طاعات. آیا برای این روح لطیف باید فعل طاعات را صبر در مکروهات کامنۀ در باطن به شمار آورد؟؛ ماها کجا هستیم و این بندگان فرمانبر حق کجا. ما باز گمان می کنیم حق تعالی تحمیل به ما فرموده و تکالیف را زحمت و کلفت می دانیم. اگر یکی از ما هم زحمت کشد و در اوّل وقت فریضه را به جا آورد، می گوید که انسان باید این کار را بکند زودتر خود را راحت کنیم! همۀ بدبختیهای ما از جهل و نادانی است و نقصان و فقدان ایمان است.
دعاء و تضرع همسو با صبر و بردباری
در هر حال، بحقیقتْ صبر[ نگاهداری نفس از شکایت بر] جزع کامن است. و آنچه دربارۀ ائمۀ هدی یا انبیای عظام وارد شده
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 584
که توصیف شدند به صبر، تواند که صبر بر آلام جسمانیه بوده که به مقتضای طبایع بشریه باعث تأثر است؛ یا صبر بر فراق محبوب بوده که از مقامات بزرگ محبین است؛ و پس از این ذکری از آن می شود؛ و الا صبر بر طاعات و معاصی و بلیّات غیر آنچه ذکر شد دربارۀ آنها، بلکه شیعیان آنها، معنی ندارد.
عارف معروف، کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، در شرح منازل گوید: «مراد شیخ که فرماید صبر خودداری از شکایت است، شکایت به مخلوق است؛ و الا شکایت به حق تعالی و اظهار جزع در درگاه قدس او با صبر منافات ندارد؛ چنانچه حضرت ایوب عَرض شکوی به حق نمود: أَنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ با آنکه حق تعالی او را مدح فرماید: بقوله: إِنّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ. و حضرت یعقوب عرض می کند: إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی الله با آنکه او از صابران بود. بلکه ترک شکایت به سوی حق اظهار تجلد و ظهور به دعوی است.» انتهی.
از سیرۀ انبیای عظام و حضرت ائمۀ معصومین صلوات الله علیهم اجمعین، نیز چنان ظاهر می شود که با آنکه مقامات آنها بالاتر از صبر[ و] رضا و تسلیم بوده، مع ذلک هیچ گاه از دعا و عجز و تضرع در درگاه معبود خودداری نمی کردند، و عرض
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 585
حاجات خود را به حضرت حق تعالی می نمودند. و این مخالف با مقامات روحانیه نیست؛ بلکه تذکر حق و انس و خلوت با محبوب و اظهار عبودیت و ذلت در پیشگاه عظمت کامل مطلق غایت آمال عارفین و نتیجۀ سلوک سالکین است.(605)
* * *
صبر و جزع لشکر عقل و جهل
«صبر» از جنود عقل و از لوازم فطرت مخموره است، و «جزع» و بی تابی از جنود جهل و لوازم فطرت محجوبه است
بدان که چون فطرت اصلیۀ انسانی بر حبّ کمال و جمال است، و خداخواه و خدابین است، پس آنچه از واردات بر او وارد شود از جانب خدا ـ گرچه به حسب طبیعت ناگوار باشد ـ ، اظهار جزع نکند، و جزع از واردات حق را عیب شمارد. و چون محتجب به حجب نفسانیّۀ طبیعیّه شد و زنگار خودبینی و خودخواهی مرآت قلب او را فراگرفت، بر واردات بی تابی و جزع کند، و از فقدان مطلوبات طبیعیّه ناشکیبائی نماید.
رجل روحانی که به فطرت اصلیۀ خدا داده باقی باشد، صبر و ثبات در هر چیز کند، و عنان گسیختگی ننماید، و قوّت روح او بر مطلوبات طبیعت چیره شود، و دست و پای خود را در پیش آمدها گم نکند، و چون از حبّ دنیا و نفس وارسته است، فقدان آنها او را نلرزاند؛ چه که تمام لغزشها از حبّ دنیا و نفس ریشه می گیرد.
و مبدأ اصلی احتجابات احتجاب به حُجب دنیا و نفس است. و حُجب ظلمانیّه ـ که در حدیث شریف وارد است ـ همان حُجب دنیا و نفس است.
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 586
پس فطرت، که حبِّ به کمال مطلق دارد، چون محتجب به حجاب طبیعت و نفس شد، کمال را در مطلوبات طبیعیّه و نفسانیّه پندارد، و برای فقدان آن جزع و بی ثباتی کند. و چون از این احتجاب بیرون آید، فقط فقدان وصال محبوب برای او ناگوار است، و جزع او بر فراق محبوب حقیقی باشد؛ و صبر عن الله برای او اصعب امور است. والله الهادی.(606)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 587