بخش دوم: سیر و سلوک
فصل چهارم: حجابها و موانع
حجاب علم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1391

زبان اثر : فارسی

حجاب علم

حجاب علم

‏ ‏

حجاب و استدراج در مقام علم

‏پس، اگر سالک راه حقیقت و مسافر طریق عبودیّت با قدم سلوک‏‎ ‎‏علمی و مرکب سیر فکری این منزل را طی کرد، در حجاب علم‏‎ ‎‏واقع شود و به مقام اوّل انسانیّت نائل شود، و لکن این حجاب از‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 307

‏حجب غلیظه است که گفته اند: العِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاکْبَر. و باید‏‎ ‎‏سالک در این حجاب باقی نماند و آن را خرق کند. و شاید به این‏‎ ‎‏مقام اگر قناعت کند و قلب را در این قید محبوس نماید، در‏‎ ‎‏استدراج واقع شود. و استدراج در این مقام آن است که به‏‎ ‎‏تفریعات کثیرۀ علمیّه پرداخته و به جولان فکر برای این مقصد‏‎ ‎‏براهین کثیره اقامه کند و از منازل دیگر محروم ماند، و قلبش به این‏‎ ‎‏مقام علاقه مند شود و از نتیجۀ مطلوبه که وصول الی فناءالله است‏‎ ‎‏غافل شود، و صرف عمر خود را در حجاب برهان و شعب آن‏‎ ‎‏نماید؛ و هرچه کثرت فروع بیشتر شود، حجاب بزرگتر و احتجاب‏‎ ‎‏از حقیقت افزون گردد. پس، سالک نباید گول شیطان را در این‏‎ ‎‏مقام خورده از حق و حقیقت به واسطۀ کثرت علم و غزارت آن و‏‎ ‎‏قوّت برهان محجوب شود و از سیر در طلب باز ماند؛ و دامن‏‎ ‎‏همّت به کمر زند و از جدّیّت در طلب مطلوب حقیقی غفلت‏‎ ‎‏نورزد و خود را به مقام دیگر که مقام دوم است برساند.(363)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

علم بذر مشاهده

‏من نیز چندان عقیده به علم فقط ندارم و علمی که ایمان نیاورد‏‎ ‎‏حجاب اکبر می دانم، ولی تا ورود در حجاب نباشد خرق آن نشود.‏‎ ‎‏علوم بذر مشاهدات است. گو که ممکن است گاهی بی حجاب‏‎ ‎‏اصطلاحات و علوم به مقاماتی رسید، ولی این از غیر طریق عادی و‏‎ ‎‏خلاف سنت طبیعی است، و نادر اتفاق می افتد؛ پس طریقۀ‏‎ ‎‏خداخواهی و خداجویی به آن است که انسان در ابتدای امر وقتش را‏‎ ‎‏[‏‏صرف‏‏]‏‏ مذاکرۀ حق کند، و علم بالله و اسما و صفات آن ذات مقدس‏‎ ‎‏را از راه معمولی آن در خدمت مشایخ آن علم تحصیل کند؛ و پس از‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 308

‏آن، به ریاضات علمی و عملی معارف را وارد قلب کند که البته نتیجه‏‎ ‎‏از آن حاصل خواهد شد. و اگر اهل اصطلاحات نیست، نتیجه‏‎ ‎‏حاصل تواند کرد از تذکر محبوب و اشتغال قلب و حال به آن ذات‏‎ ‎‏مقدس. البته این اشتغال قلبی و توجه باطنی اسباب هدایت او شود و‏‎ ‎‏حق تعالی از او دستگیری فرماید، و پرده ای از حجابها برای او بالا‏‎ ‎‏رود و از این انکارهای عامیانه قدری تنزل کند؛ و شاید با عنایات‏‎ ‎‏خاصۀ حق تعالی راهی به معارف پیدا کند. إنَّهُ وَلیُّ النِّعَمِ.(364)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

لزوم خرق حجاب علم

‏پوشیده نماند که ادراک حقیقت اوصاف حق و احاطه بر آنها و‏‎ ‎‏کیفیت آنها، از اموری است که دست برهان از وصول به شاهق آن‏‎ ‎‏کوتاه و آمال عارفین از وصول به مغزای آن منقطع است؛ و آنچه به‏‎ ‎‏نظر برهانی و نظر تفکرْ علمای حکمت رسمیه، یا در مباحث اسما‏‎ ‎‏و صفاتْ ارباب اصطلاحات عرفانیه، ذکر کرده اند، هر یک به‏‎ ‎‏حسب مسلک آنها صحیح و برهانی است؛ و لیکن خودِ علم‏‎ ‎‏حجابی است غلیظ که تا خرق آن به توفیقات سبحانی در سایۀ‏‎ ‎‏تقوای کامل و ریاضت شدید و انقطاع تامّ و مناجات صادقانه با‏‎ ‎‏جناب ربوبی نشود، انوار جمال و جلال در قلب سالک طلوع نکند‏‎ ‎‏و قلبِ مهاجرِ الی الله به مشاهدۀ غیبیه و حضور عیانی تجلیات‏‎ ‎‏اسمائی و صفاتی ـ تا چه رسد به تجلیات ذاتی ـ نایل نشود. و این‏‎ ‎‏بیان نباید انسان را از طلب و بحث، که خود تذکر حق است، باز‏‎ ‎‏دارد، زیرا که نادر اتفاق افتد که بدون بذر علوم حقه، به شرایط‏‎ ‎‏معهودۀ آن، شجرۀ طیّبه معرفت در قلب روییده شود یا بارور‏‎ ‎‏گردد. پس، انسان در اول امر باید از ریاضات علمیه، با قیام به‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 309

‏جمیع شرایط و متممات آن، دست نکشد که گفته اند: اَلْعُلومُ بَذْرُ‏‎ ‎‏الْمُشاهَداتِ.‏‎[1]‎‏ و اگر علوم در این عالم نیز به واسطۀ بعضی موانع به‏‎ ‎‏نتیجۀ تامّ نرساند انسان را، ناچار در عوالم دیگر به ثمراتی دلپسند‏‎ ‎‏منتهی شود؛ ولی عمده قیام به شرایط و مقدمات آن است که‏‎ ‎‏بعضی از آن را در شرح بعض احادیث سالفه بیان کردم.(365)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

وسیله بودن علوم

‏تمام انبیا برای همین آمده اند و تمام علوم وسیله است و عینیت‏‎ ‎‏مال آن نور است، «ما عدمهاییم»، اصلمان از آنجاست، عینیت مال‏‎ ‎‏آنجاست. همۀ انبیا هم آمده اند که ما را از این ظلمتها بیرون بکشند‏‎ ‎‏و به نور برسانند، نه به انوار، از حجابهای ظلمانی، و از حجابهای‏‎ ‎‏نورانی بیرون بکشند و به نور مطلق متصل کنند.‏

‏     گاهی علم توحید هم حجاب است. علم توحید است، برهان‏‎ ‎‏اقامه می کند بر وجود حق تعالی؛ لکن محجوب است از او. همین‏‎ ‎‏برهان دورش می کند، از آنچه که باید باشد دورش می کند. انبیا‏‎ ‎‏قدمشان اینطور نبوده؛ اولیا و انبیا قدمشان، قدم برهانی نبوده؛ آنها‏‎ ‎‏برهان می دانستند؛ اما قضیه، قضیۀ اثبات واجب به برهان نبوده.‏‎ ‎مَتی غِبْتَ‎[2]‎‏: کی غایب بودی. حضرت سیدالشهدا می فرمایند: ‏عَمِیَتْ‎ ‎عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها رَقیباً‎[3]‎‏ آن چشمی که نمی بیند تو حاضری و مراقبی،‏‎ ‎‏کور باشد، و کور هم هست.(366)‏

‏ ‏

*  *  *


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 310

فلسفه راه است نه مقصود

‏فلسفه و استدلال راهی است برای وصول به مقصد اصلی و نباید‏‎ ‎‏تو را از مقصد و مقصود و محبوبْ محجوب کند، یا بگو این علوم‏‎ ‎‏عبورگاه به سوی مقصد هستند و خود مقصد نیستند و دنیا مزرعۀ‏‎ ‎‏آخرت است‏‎[4]‎‏ و علوم رسمی مزرعه وصول به مقصودند، چنانچه‏‎ ‎‏عبادات نیز عبورگاه به سوی او ـ جلّ و علا ـ است.(367)‏

8 / 2 / 61

*  *  *

‏ ‏

لزوم حق جویی در تحصیل علم

‏دخترم! سرگرمی به علوم حتی عرفان و توحید اگر برای انباشتن‏‎ ‎‏اصطلاحات است ـ که هست ـ و برای خود این علوم است، سالک‏‎ ‎‏را به مقصد نزدیک نمی کند که دور می کند العلم هو الحجاب‏‎ ‎‏الاکبر؛ و اگر حق جویی و عشق به او انگیزه است که بسیار نادر‏‎ ‎‏است، چراغ راه است و نور هدایت ‏اَلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ الله ُ فی قَلْبِ مَنْ یَشاءُ‎ ‎‏و برای رسیدن به گوشه ای از آن تهذیب و تطهیر و تزکیه لازم‏‎ ‎‏است، تهذیب نفس و تطهیر قلب از غیر او، چه رسد به تهذیب از‏‎ ‎‏اخلاق ذمیمه که رهیدن از آن بسیار مجاهده می خواهد، و چه‏‎ ‎‏رسد به تهذیب عمل از آنچه خلاف رضای او ـ جلّ و علا ـ است،‏‎ ‎‏و مواظبت به اعمال صالحه از قبیل واجبات که در رأس است و‏‎ ‎‏مستحبات به قدر میسور و به قدری که انسان را به عُجب و‏‎ ‎‏خودخواهی دچار نکند.(368)‏

22 / 3 / 63

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

انباشتن علوم و افزایش حجاب

‏شب گذشته اسماء کتب عرفانی را پرسیدی، دخترم! «در رفع‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 311

‏حُجُب کوش نه در جمع کُتب»،‏‎[5]‎‏ گیرم کتب عرفانی و فلسفی را از‏‎ ‎‏بازار به منزل و از محلی به محلی انتقال دادی یا آنکه نفس خود را‏‎ ‎‏انبار الفاظ و اصطلاحات کردی و در مجالس و محافل آنچه در‏‎ ‎‏چَنته داشتی عرضه کردی و حضار را فریفتۀ معلومات خود کردی‏‎ ‎‏و با فریب شیطانی و نفس امارۀ خبیثتر از شیطان محمولۀ خود را‏‎ ‎‏سنگین تر کردی و با لُعبۀ ابلیس مجلس آرا شدی و خدای نخواسته‏‎ ‎‏غرور علم و عرفان به سراغت آمد که خواهد آمد، آیا با این‏‎ ‎‏محموله های بسیار به حُجُب افزودی یا از حجب کاستی؟ خداوند‏‎ ‎‏ـ عزّ و جلّ ـ برای بیداری علما آیۀ شریفۀ ‏مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْریة‎[6]‎‏ را‏‎ ‎‏آورده تا بدانند انباشتن علوم ـ گرچه علم شرایع و توحید باشد ـ از‏‎ ‎‏حُجُب نمی کاهد، بلکه افزایش دهد، و از حُجُب صغار او را به‏‎ ‎‏حُجُب کبار می کشاند.(369)‏

22 / 3 / 63

*  *  *

‏ ‏

فرق زبان انبیا و اولیا با مؤلفان و مصنفان

‏و نکتۀ اصلی آن، آن است که لسان انبیاء و اولیاء بلکه لسان‏‎ ‎‏قرآن شریف نیز، چون سایر مصنّفان و مؤلّفان نیست که در صددِ‏‎ ‎‏فحص و تفتیش و بحث و جدال در اطراف مفهومات کلیه و‏‎ ‎‏در مقام تشقیقات و حصر و تعدید باشند، که خود این امور‏‎ ‎‏از حجب غلیظه سیر الی الله است و «باز دارد پیاده را ز‏‎ ‎‏سبیل».‏‎[7]‎‏(370)‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 312

چگونگی حجاب علم

‏علوم عقلیه و حقایق اعتقادیه اگر چنانچه تحصیل شود برای فهم‏‎ ‎‏خود آنها، و جمیع مفاهیم و اصطلاحات و زرق و برق عبارات و‏‎ ‎‏تزیین ترکیبات کلمات، و تحویل دادن به عقول ضعیفه برای‏‎ ‎‏تحصیل مقامات دنیویه، آن را «آیات محکمات» نتوان گفت؛ بلکه‏‎ ‎‏حجب غلیظه و اوهام واهیه باید نام نهاد. زیرا که انسان اگر در‏‎ ‎‏کسب علوم مقصدش وصول به حق تعالی و تحقق به اسما و‏‎ ‎‏صفات و تخلق به اخلاق الله نباشد، هر یک از ادراکاتش درکاتی‏‎ ‎‏شود برای او و حجابهای مظلمه ای گردد که قلبش را تاریک و‏‎ ‎‏چشم بصیرتش را کور کند، و مشمول آیۀ شریفه شود که فرماید:‏‎ ‎مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی‏ ... الآیه‏‎[8]‎‎ ‎‏پس، خود را در آن عالم کور بیابد؛ اعتراض به حق کند که من که بینا‏‎ ‎‏بودم در آن عالم چرا مرا کور محشور کردی؟ جواب آید تو کور‏‎ ‎‏بودی در آن عالم، زیرا که آیات ما را مشاهده نکردی و از آنها‏‎ ‎‏نسیان کردی. میزان در بینایی عالم آخرت بینایی بصیرت و قلب‏‎ ‎‏است؛ و بدن و قوای آن بکلی تابع قلب و لُبّ هستند و سمتِ‏‎ ‎‏ظلّیّت در آنجا به طریق اتم بروز کند؛ و ظلِّ کر و کور و گنگ مثل‏‎ ‎‏همان است. گمان نکنند علمای مفاهیم و دانشمندان اصطلاحات‏‎ ‎‏و عبارات و حافظین کتب و مسفورات اهل علم بالله و ملائکه و یوم‏‎ ‎‏الآخرة هستند. اگر علوم آنها نشانه و علامت است، چرا در قلوب‏‎ ‎‏خود آنها تأثیرات نورانیت نکرده، سهل است، بر ظلمات قلوب و‏‎ ‎‏مفاسد اخلاق و اعمال آنها افزوده! و در قرآن کریم میزان برای‏‎ ‎‏شناختن علما بیان فرموده است آنجا که فرماید: ‏إِنَّما یَخْشَی الله مِنْ‎ ‎عِبادِهِ الْعُلَماءُ‎[9]‎‏ خشیت از حق از مختصات علما ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏؛ هر کس‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 313

‏دارای خوف و خشیت از حق تعالی نشد، از زمرۀ علما خارج‏‎ ‎‏است. آیا در قلب ما از آثار خشیت چیزی است؟ اگر هست، چرا‏‎ ‎‏در ظاهر ما اثری از آن پیدا نیست.‏

ویژگیهای علم و عالم در کلام علی (ع)

‏     ‏‏در حدیث شریف کافی سند به جناب ابو بصیر رساند، قَالَ:‏‎ ‎‏سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله، علیه السّلام، (خ ل: أَباجعفر) یَقُولُ‏ کَانَ أَمِیرَ‎ ‎الْمُؤْمِنِینَ، علیه السّلام، یَقُولُ: یَا طَالِبَ الْعِلْمِ، إِنَّ الْعِلْمَ ذُو فَضَائِلَ کَثِیرَةٍ: فَرَأْسُهُ‎ ‎التَّوَاضُعُ؛ وَ عَیْنُهُ الْبَرَاءَةُ مِنَ الْحَسَدِ؛ وَ أُذُنُهُ الْفَهْمُ؛ وَ لِسَانُهُ الصِّدْقُ؛ وَ حِفْظُهُ الْفَحْصُ؛ وَ‎ ‎قَلْبُهُ حُسْنُ النِّیَّةِ؛ وَ عَقْلُهُ مَعْرِفَةُ الْأَشْیَاءِ وَ الْأُمُورِ؛ وَ یَدُهُ الرَّحْمَةُ؛ وَ رِجْلُهُ زِیَارَةُ الْعُلَمَاءِ؛‎ ‎وَ هِمَّتُهُ السَّلاَمَةُ؛ وَ حِکْمَتُهُ الْوَرَعُ؛ وَ مُسْتَقَرُّهُ النَّجَاةُ؛ وَ قَائِدُهُ الْعَافِیَةُ؛ وَ مَرْکَبُهُ الْوَفَاءُ؛ وَ‎ ‎سِلاَحُهُ لِینُ الْکَلِمَةِ؛ وَ سَیْفُهُ الرِّضَا؛ وَ قَوْسُهُ الْمُدَارَاةُ؛ وَ جَیْشُهُ مُحَاوَرَةُ الْعُلَمَاءِ؛ وَ مَالُهُ‎ ‎الْأَدَبُ؛ وَ ذَخِیرَتُهُ اجْتِنَابُ الذُّنُوبِ؛ وَ زَادُهُ الْمَعْرُوفُ؛ وَ مَاؤُهُ الْمُوَادَعَةُ؛ وَ دَلِیلُهُ‎ ‎الْهُدَی؛ وَ رَفِیقُهُ مَحَبَّةُ الْأَخْیَارِ.‎[10]‎

‏    ‏‏اینها را که حضرت امیرالمؤمنین، علیه السلام، ذکر فرمودند‏‎ ‎‏علامت علما و آثار علم است. پس، اگر کسی دارای علوم رسمیه‏‎ ‎‏شد و از این امور خالی است، بداند که حظی از علم ندارد، بلکه از‏‎ ‎‏اصحاب جهالت و ضلالت است؛ و در عالم دیگر این مفاهیم و‏‎ ‎‏جهالات مرکبه و قال و قیل ها برای او حجب ظلمانیه است، و‏‎ ‎‏حسرت او در روز قیامت اعظم حسرتها است. پس، میزان در علم‏‎ ‎‏آن است که آیت و علامت و نشانه باشد و خودی و خودیت در آن‏‎ ‎


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 314

‏نباشد و انانیّت در محل او محو و نابود شود؛ نه آنکه باعث نخوت‏‎ ‎‏و خودبینی و خودنمایی و تکبر شود.‏

‏     و نیز تعبیر فرموده است به «مُحکمه» برای آنکه علم صحیح‏‎ ‎‏آن است که به واسطۀ نورانیت و روشنیش در قلبْ اطمینان آورد و‏‎ ‎‏شک و ریب را زایل نماید. چه بسا که انسان در تمام مدت عمر‏‎ ‎‏خوض در براهین و مقدمات آن کند و برای هر یک از معارف الهیه‏‎ ‎‏براهین عدیده و ادلۀ کثیره ذکر کند و در مقام جدل و خصومت بر‏‎ ‎‏اقران تفوق کند، ولی آن علوم در قلبش هیچ تأثیری نکرده و‏‎ ‎‏اطمینانی حاصل نکرده بلکه شک و تردید و شبهۀ او را زیادتر‏‎ ‎‏کرده باشد. پس، جمع مفاهیم و اِکثار اصطلاحات هیچ فایده‏‎ ‎‏[‏‏ندارد‏‏]‏‏، بلکه قلب را به غیر حق مشغول کند و از آن ذات مقدس‏‎ ‎‏منصرف و غافل نماید.(371)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

ملاک و میزان علم حقیقی

‏و اگر نفس به واسطۀ توجه به تعمیر خود و مأکل و مشرب خویش‏‎ ‎‏و به أَنانیّت نفسانیه اشتغال به علوم پیدا کرد و غایتْ غیر الهی شد،‏‎ ‎‏القائاتی که به او شود القای شیطانی است. و یکی از موازین‏‎ ‎‏غیرمتخلفی، که گمان می کنم اهل معارف آن را ذکر نکردند، در‏‎ ‎‏امتیاز بین القائات رحمانی و شیطانی همین است که ذکر شد، که‏‎ ‎‏خود انسان در بسیاری اوقات می تواند بفهمد. و آنچه به این نفس‏‎ ‎‏غیر پرهیزناکِ دارای کدورت القا گردد از قبیل جهالات مرکبه است‏‎ ‎‏که درد بی درمان نفوس و خار طریق آنهاست؛ زیرا که میزان در‏‎ ‎‏علم حصول مفهومات کلیه و اصطلاحات علمیه نیست؛ بلکه‏‎ ‎‏میزان آن رفع حجب از چشم بصیرت نفس است و فتح باب معرفة الله‏‎ ‎‏ ‏

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 315

‏است؛ و علم حقیقی آن است که چراغ هدایت ملکوت و صراط‏‎ ‎‏مستقیم تقرب حق و دار کرامت او باشد. و هرچه جز این است،‏‎ ‎‏گرچه در عالم مُلک و قبل از رفع حجب طبیعت به صورت علوم‏‎ ‎‏است و اصحاب آن پیش ارباب محاورات و مجادلات از علما و‏‎ ‎‏عرفا و فقها به شمار آیند، ولی پس از رفع حجاب از چشم قلب و‏‎ ‎‏برداشته شدن پردۀ ملکوت و بیدار شدن از خواب سنگین مُلک و‏‎ ‎‏طبیعت، معلوم شود که غلظت این حجاب از تمام حجابها بیشتر‏‎ ‎‏بوده، و این علوم رسمیه سرتاسر حجب غلیظۀ ملکوتیه بوده که‏‎ ‎‏بین هر یک تا دیگری فرسخها راه مسافت داشته و ما از آن غافل‏‎ ‎‏بودیم. ‏النّاسُ نِیامٌ فَإذا ماتُوا انْتَبهَوُا.‎[11]‎‏ «مردم در خوابند؛ و وقتی که مردند‏‎ ‎‏بیدار شوند» و معلوم شود که در چه کاریم همه و افتضاح و‏‎ ‎‏رسوایی اینجاست که پس از پنجاه سال تحصیل، یا کمتر یا بیشتر،‏‎ ‎‏خود ما نیز در اشتباه هستیم و گاهی گمان می کنیم که تحصیلات ما‏‎ ‎‏برای خداست، و از مکاید شیطان و نفس غفلت داریم، برای آنکه‏‎ ‎‏حبّ نفس پردۀ ضخیم بزرگی است که معایب ما را بر ما پوشانده.‏‎ ‎‏و از این جهت اولیای اطهار و ائمۀ والاتبار، علیهم سلام الله ، برای‏‎ ‎‏فهماندن خود ما نیز آثار و علائمی جهت امتیاز ذکر فرمودند که ما‏‎ ‎‏خود را به آن بشناسیم و نفس خویش را محک کنیم و بیهوده حسن‏‎ ‎‏ظنّ به خود نداشته باشیم.(372)‏

‏ ‏

*  *  *

‏ ‏

معرفی عالمان فریبکار و دکاندار

‏و یک طایفه آنانند که به کسب علمی پرداختند و اشتغال به‏‎ ‎‏تحصیل معارف علماً پیدا کردند، ولی از حقایق معارف و مقامات‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 316

‏ اهل الله به اصطلاحات و الفاظ و به زرق و برق عبارات اکتفا نموده‏‎ ‎‏خود و عدّه ای بیچاره را در رشتۀ الفاظ و اصطلاحات به زنجیر‏‎ ‎‏کشیده و از جمیع مقاماتْ قناعت به گفتار نموده اند.  در اینان‏‎ ‎‏یکدسته پیدا شود که خودْ خود را می شناسند، ولی برای ترأّس بر‏‎ ‎‏یک دسته بیچاره این اصطلاحات بی مغز را مایۀ کسب معیشت‏‎ ‎‏قرار داده اند و با الفاظ فریبنده و اقوال جالب توجّه صید قلوب‏‎ ‎‏صافیۀ بندگان خدا را می کنند. اینها شیاطینی هستند انسی که‏‎ ‎‏ضررشان از ابلیس لعین کمتر نیست بر عبادالله . بیچارگان ندانند که‏‎ ‎‏قلوب بندگان خدا منزلگاه حق است و کسی را حق تصرّف در آن‏‎ ‎‏نیست. اینها غاصب منزلگاه حقّند و مخرّب کعبۀ حقیقی هستند؛‏‎ ‎‏بتهایی تراشند و در دل بندگان خدا که کعبه بلکه بیت المعمور‏‎ ‎‏است جای گزین کنند؛ اینها مریضانی هستند که به صورت طبیب‏‎ ‎‏خود را در آورده و آنها را به مرضهای گوناگون مهلک گرفتار کنند.‏

‏     و علامت این طایفه آنست که به ارشاد اغنیاء و بزرگان بیشتر‏‎ ‎‏علاقه دارند تا ارشاد فقراء و درویشان. بیشتر مریدان اینان از‏‎ ‎‏صاحبان جاه و مال است، و خود آنها به زیّ اغنیاء و صاحبان جاه و‏‎ ‎‏مال هستند. اینها سخنانی بسیار فریبنده دارند، که خود را در عین‏‎ ‎‏حال که به قذارات دنیاویّه هزار گونه آلودگی دارند، درنظر مریدان‏‎ ‎‏تطهیر کنند و از اهل الله قلم دهند. آن بیچارگان ابله نیز چشم خود‏‎ ‎‏را از همۀ معایب محسوسۀ آنها پوشیده و به اصطلاحات و الفاظی‏‎ ‎‏بی مغز دل خوش داشته اند.‏

‏     اکنون که کلام بدینجا رسید، سزاوار باشد که یکی دو حدیث‏‎ ‎‏که در این موضوع وارد شده ذکر کنم؛ گرچه از رشتۀ سخن خارج‏‎ ‎‏است، ولی تبرّک به کلام اهل البیت نیکو است.‏

‏     عَن کتاب الخصال لِلشّیخِ الصَّدُوقِ رحمَهُ الله بِاسْنادِهِ اِلی اَبی‏‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 317

‏ عَبْدِالله ِ علیه السلام، قال: ‏اِنّ مِنَ الْعُلَماءِ مَنْ یُحِبَّ اَنْ یَجْمَعَ عِلْمَهُ وَ لا یُحِبُّ‎ ‎اَنْ یُؤْخَذُ عَنْهُ: فَذاکَ فی الدَّرْکِ الاَوَّلِ مِنَ النّارِ. و مِنَ الْعُلَماِء مَنْ اِذا وَعَظَ اَنِفَ، وَاِذا‎ ‎وَعِظَ عَنَفَ؛ فذاک فیِ الدَّرِْک الثانی مِنَ النّار. وَ مِنَ الْعُلَماءِ مَنْ یَری اَنْ یَضَعَ الِعلْمَ‎ ‎عِنْدَ ذَوی الثَّرْوَةِ وَ الشَّرَفِ، وَ لا یَری لَهُ فی المَساکینِ وضَعاً؛ فذاکَ فی الدَّرْکِ‎ ‎الثالِثِ مِنَ النّار. وَ مِنَ العُلَماءِ مَنْ یَذْهَبَ فیِ عِلْمِِه مَذْهَبَ الَجبابِرَةِ والسّلاطین: فَاِنْ‎ ‎رُدَّ عَلَیْهِ وَ قُصِّرَ فی شَی ءٍ مِنْ اَمرِهِ، غَضِبَ؛ فَذَاکَ فِی الدّرْکِ الرّابع مِنَ النّارِ. وَ مِنَ‎ ‎العُلَماءِ مَنْ یَطْلُبُ اَحادیَث الیَهودِ وَالنّصاری لِیُغْزِرَ بِهِ عِلْمَهُ وَ یُکْثِرَ بِهِ حَدِیثَهُ؛ فَذاکَ‎ ‎فی الدَّرْکِ الْخاِمسِ مِنَ النّار. وَ ِمنَ العُلماءِ مَنْ یَضَعُ نَفْسَهُ لِلْفُتْیا وَ یقولُ: سَلونی. وَ‎ ‎لَعَلَّهُ لا یُصیبُ َحْرفاً واحداً، والله لا یُحِبُ الْمُتَکَلِّفین؛ فذَاکَ فی الدَّرْک السّادِسِ مِنَ‎ ‎النّار. وَ مِنَ العُلَماءِ مَنْ یَتَّخِذُ العِلْمَ مُرُوَّةً وَ عَقْلاً؛ فَذاکَ فی الدَّرْکِ السابعِ مِنَ النّار.‎[12]‎

‏    ‏‏و عن الکُلَیْنی رَحِمَهُ الله فی جامِعِهِ الکافی بِاِسْنادِهِ اِلَی الْباقِرِ عَلَیْهِ‏‎ ‎‏السَّلامُ: ‏َمْن طَلَبَ العِلْمَ لِیُباهِیَ بِهِ الْعُلَماءَ اَوْ یُمارِیَ بِهِ السُّفَهاءَ اَوْ یَصْرِفَ (به ـ خ)‎ ‎وُجُوهَ النّاسِ اِلَیْه، فَلْیَتَبَوَّءُ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ اِنَّ الرِئاسَةَ لا تَصْلَحُ اِلاّ لاَِهْلِها.‎[13]‎

‏    ‏‏و عن الصّادقِ عَلَیْه السّلام:‏ اِذا رَاَیْتُمُ الْعالِمَ مُحبّاً لِلدُّنْیا فَاتَّهِمُوهُ عَلی‎ ‎

کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 318

 دینِکُمْ. فَاِنَّ کُلَّ مُحِبٍّ بِشَی ءٍ یَحُوطُ ما اَحَبَّ. وَ قالَ : اَوحَی الله تَعالی اِلی داوُدَ عَلَیْه‎ ‎الّسلام: لا تَجْعَلْ بَینی وَ بَیْنَکَ عالَماً مَفْتُوناً بِالدُّنیا، فَیَصُدُّکَ عَنْ طَریقِ مَحَبَّتی. ف انّ‎ ‎اوُلئِکَ قُطّاعُ طَریقِ عِبادِی الْمُریدینَ. اِنّ اَدْنی ما اَنَا صانِعٌ بِهمْ اَنْ اَنْزَعَ حَلاوَةَ‎ ‎مُناجاتی مِنْ قُلُوبِهِم.‎[14]‎

‏    ‏‏و آنان که در این طایفه شیّاد و کلاه بردار نیستند و خود سالک‏‎ ‎‏طریق آخرت و در صدد تحصیل معارف و مقامات هستند، گاهی‏‎ ‎‏اتفاق افتد که از شیطان قاطعِ طریق گول خورده مغرور شوند و‏‎ ‎‏معارف و مقامات را حقیقةً عبارت از اصطلاحات علمیّه که خود‏‎ ‎‏تراشیده یا از تراشیدن دیگران استفاده کرده اند می دانند. اینان نیز‏‎ ‎‏تا آخر عمر نقد جوانی و روزگار زندگانی را صرف در تکثیر‏‎ ‎‏اصطلاح و ضبط کتب و صحف کنند؛ مثل یک طایفه از علماء‏‎ ‎‏تفسیر قرآن که استفادت از قرآن را منحصر به ضبط و جمع‏‎ ‎‏اختلاف قرائات و معانی لغات و تصاریف کلمات و محسّنات‏‎ ‎‏لفظیّه و معنویّه و وجوه اعجاز قرآن و معانی عرفیّه و اختلاف‏‎ ‎‏افهام ناس در آنها دانند، و از دعوات قرآن و جهات روحیّه و‏‎ ‎‏معارف الهیّۀ آن بکلّی غافلند. اینان نیز به مریضی مانند که‏‎ ‎‏رجوع به طبیب نموده نسخۀ او را گرفته، و معالجۀ خود را به ضبط‏‎ ‎‏نسخه و حفظ آن و کیفیت ترکیبات آن دانند. اینان را مرض خواهد‏‎ ‎‏کشت و علم به نسخه و مراجعه به طبیب برای آنها بکلّی بی نتیجه‏‎ ‎‏است.‏


کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)صفحه 319

عملی بودن همه علوم

‏     ‏‏عزیزا، جمیع علومْ عملی است حتی علم التّوحید را نیز‏‎ ‎‏اعمالی است قلبیّه و قالبیّه. توحیدْ تفعیل است؛ و آن، کثرت را به‏‎ ‎‏وحدت برگرداندن است؛ و این از اعمال روحیّه و قلبیّه است. تا در‏‎ ‎‏کثرات افعالیّه واقعی و سبب حقیقی را نشناختی و دیدۀ حق بین‏‎ ‎‏پیدا نکردی و خدا را در طبیعت ندیدی و جهات کثرات طبیعیّه و‏‎ ‎‏غیر طبیعیّه را فانی در حق و افعال او نکردی و سلطان وحدت‏‎ ‎‏فاعلیّت حق در قلبت علم نیفراشته، از خلوص و اخلاص و صفا و‏‎ ‎‏تصفیه بکلّی دور و از توحید مهجوری. تمام ریاهای افعالیّه و اکثر‏‎ ‎‏ریاهای قلبیّه از نقصان توحید افعالی است. آن که مردم ضعیف‏‎ ‎‏بی چارۀ بیکاره را مؤثر در دار تحقّق می داند و متصرّف در مملکت‏‎ ‎‏حق می شمارد، از کجا می تواند خود را از جلب قلوب آنها بی نیاز‏‎ ‎‏داند و عمل خود را از شرک شیطان تصفیه و تخلیص کند؟ تو‏‎ ‎‏سرچشمه را باید صافی کنی تا آب صافی از آن بیرون آید، و الاّ با‏‎ ‎‏سرچشمۀ گل آلود توقّع صفای آب نداشته باش. تو اگر قلوب‏‎ ‎‏بندگان خدا را در تحت تصرّف حق بدانی و معنی « یا مقلّب‏‎ ‎‏القلوب» را به ذائقۀ قلب بچشانی و به سامعۀ قلب برسانی، خود با‏‎ ‎‏این همه ضعف و بیچارگی در صدد صید قلوب بر نیایی. و اگر‏‎ ‎‏حقیقت ‏بِیَدِهِ مَلَکوتُ کُلِّ شَی ء‏ و ‏لَهُ المُلْکُ‏ و ‏بِیَدِهِ المُلْک‏ را به ‏‏قلب‏‎ ‎‏بفهمانی، از جلب قلوب بی نیاز شوی، و به قلوب ضعیفۀ این مخلوق‏‎ ‎‏ضعیف خود را محتاج ندانی، و غنای قلبی برای تو رخ دهد. تو در‏‎ ‎‏خود حسّ احتیاج کردی و مردم را کارگشا دانستی، پس محتاج به‏‎ ‎‏جلب قلوب شدی؛ و خود را به قدس فروشی متصرّف در قلوب‏‎ ‎‏انگاشتی، پس محتاج به ریا شدی؛ اگر کارگشا را حق می دیدی و‏‎ ‎‏خود را نیز متصرّف درکون نمی دیدی،بدین شرکها احتیاج پیدا‏‎ ‎‏نمی کردی.‏


کتا