□ آقای دکتر بعد از اینکه این مسائل تمام شد و شما رئیس سازمان انرژی اتمی شدید، آیا دیداری با امام داشتید؟
■ من یادم است که روزهای اول پیروزی انقلاب آقای موسوی اردبیلی هنوز شاهدند به ما گفتند بیا برو پادگان جمشید آباد که بعدها سپاه شد. رفتیم انتهای جمشید آباد، همان پادگان جمشید آباد در خیابان کارگر آنجا من مدتی بودم تا اینکه بعضی از دوستان با توجه به رشته تحصیلیام به من گفتند آقا تو بیا برو سر کارت. ما آمدیم و خدا وکیلی هم بگویم اصلا با بیعلاقگی، مثل کسی که از یک کاری الآن بیشتر خوشش می آید ولی میگویند بیا برو سر همان کار اولت. ما آمدیم آن موقع هم متأسفانه اول انقلاب، انرژی اتمی را خیلی ول کرده بودند و دیدگاههایی هم بود که مثلا اینها را میخواهیم چهکار، مثل بقیه دیدگاههایی که مثلا هواپیما میخواهیم چه کار کنیم؟
من رفتم آن جا. یادم می آید که سازمان انرژی اتمی خیلی از کادرهای خوبش ول کرده و رفته بودند و خیلیهاشان رفته بودند خارج و خیلی را هم به جاهای دیگر منتقل کرده بودند. در حدود سی و چند تا ساختمان در شهر تهران متعلق به انرژی اتمی یا در اجارهاش بود که باقی مانده بود و تقریبا خیلی چیزهای عجیب و غریبی از آنجا برده بودند و یا میبردند. ما رفتیم کمکم ساختمان انتهای خیابان کارگر را سعی کردیم که رو به راه بکنیم و راه بیندازیم که در راه انداختن آنجا، مهندس میرحسین موسوی خیلی نقش داشت، یعنی اگر ایشان نبود سازمان انرژی اتمی راه نمیافتاد. البته ایشان خیلی اعتماد داشت به من واقعا هم خیلی کمک کرد با اینکه اول کار هم خیلی سخت بود.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 61 ما هم تا آمدیم بجنبیم، جنگ شروع شد و هیچ پولی برای این کار نبود ولی آقای مهندس موسوی در حد توانش کمک کرد. آنجا از لحاظ تشکیلاتی از هم پاشیده بود که دوباره ایشان با یک مصوبهای که از هیأت وزیران گرفتند دوباره آن را به حالت اول برگرداندند. یعنی شد معاونت نخستوزیر و کمکم آنجا ما سعی کردیم آن ساختمانها را که پرت و پلا بود و اصلا به درد نمیخورد و در حقیقت هر کارمندی میخواست یک بخش دیگر برود میگفت: من رفتم آن ساختمان. ما سعی کردیم از آنها آزمایشگاههای منظمی درست بکنیم و همکارانمان را در همین تشکیلاتی که فعلا هست سازمان بدهیم.
میدانید که ساختن ساختمان معمولی شاید خیلی سخت نباشد ولی آزمایشگاه ساختن خیلی سخت است، خیلی مشکل است و به خصوص اینکه نام آنجا هم انرژی اتمی بود.حالا نگاههای خارجیها نگاه خاصی هست و از آن اول همهاش کارشکنی میکردند. زمان شاه پروژههای خیلی مفصلی را بعضا برای آنجا تدارک دیده بودند. یکی از اشتباههای شاه این بود که گفته بود من میخواهم 23 تا نیروگاه اتمی بسازم. ما آن موقع در خارج دانشجو بودیم گفتیم آخر 23 تا نیروگاه را چه کسانی میخواهند بگردانند؟ شما برای این 23 تا باید 500 تا مهندس داشته باشید. امروز که ما داریم با هم حرف میزنیم 500 تا مهندس در اتم نداریم. بنابراین آن نشدنی بود و ما همیشه پیشنهادمان این بود که یکی، دو تا، سه تا ممکن است بشود نیروگاه اتمی داشت، چهار تا ممکن است بشود داشت ولی این تعداد نمیشود.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 62