مخالفت حضرت امام با لیبرالها به خاطر آن بود که آنها به اصل اسلامیت نظام به عنوان اولویت ثانوی توجه داشتند.
یک روز صبح که امام طبق روال قبلی جهت ملاقات وارد اتاق شدند تا چشمشان به سقف افتاد و وسایل فیلمبرداری از جمله چند روژکتور را که به سقف نصب شده بود دیدند...
یک شب هنگامی که امام طبق معمول هر شب برای زیارت مرقد مطهر حضرت علی علیهالسلام از منزل خارج شدند، یکی از عناصر سازمان امنیت عراق به ایشان نزدیک شده و از امام دربارهٔ گذرنامه یا برگ اقامت ایشان سؤال کردند.
امام از روزی که وارد نجف اشرف شدند تا روزی که از نجف مهاجرت کردند هر شب 3 ساعت که از شب (مغرب) میرفت، در زمستان و تابستان، هوای سرد یا گرم، ایشان در حرم حضرت علی(ع) بودند و حرمشان ترک نمیشد.
از ویژگیهای حضرت امام (قدسسره) که از این حیث بینظیر یا کمنظیر بودند، قوت قلب و شجاعت خدادادی بود و به عبارت دیگر ارتباط ایشان به خداوند متعال و قوۀ ایمان و اعتقادش به خدای متعال و توجهش به وی و انقطاعش از ماسوی بود.
نقل کردهاند که زمان رضا شاه ملعون، حضرت امام بلیط اتوبوس تهیه مىکنند تا از قم به تهران سفر کنند...
پس از نقل خواب و گفته قول آقاى بروجردى، قطرات اشک از چشمان امام سرازیر شد، مدتى اشک ریختند و سپس دستان خود را به آسمان بلند کردند و گفتند: «خدایا اگر مىخواهى مأموریتى به من بدهى، در این راه خودت مرا موفق بدار»
امام در منزل با بچهها خیلى مهربان بودند و محیط خانواده ما پر از رفاقت و صمیمیت بود.
سیرۀ آقا روحاللّه آن بود که شاگرد، آزاد بار آمده، و مستقل باشد، چرا که خود آزادمنش بود و مستقل
آقایى بود به نام شیخ محمد لاهیجى که در خدمت آقا ضیاء عراقى تلمذ کرده و اهل فضل و اهل باطن و معنى و از بزرگان نجف بود.
ما آمدهایم اینجا تا جانمان را فداى رهبرمان کنیم و اگر تا سه روز دیگر هم ما را با این وضع اینجا نگهدارید، ما این کار را انجام نمىدهیم.
پس از تسخیر سفارت آمریکا، دولت موقت به عنوان اعتراض به این اقدام، استعفا کرد. تصور آنها بر این بود که امام استعفای اعضای دولت را نمیپذیرند و دانشجویان را وادار به خروج از محل لانهٔ جاسوسی میکنند.
جوانها راه خودشان را یافتهاند، چرا مانع میشوید؟ چرا نمیگذارید به راه خودشان بروند و از این خمودگی بدر آیند، از این رخوتی که از غرب به شما تحمیل شده بدر آیند.
امام به صورت تکتک بچهها نظر مىانداختند و در حالى که تبسمى بر لبانشان بود، پاسخ سلام همگى را مىدادند.
امام(س) انسانی روشن ضمیر بودند و آنچه را که ما در آینه نمی دیدیم ایشان در خشت می دیدند.
ایشان به محلات که تشریف آورده بودند، یک ماه رمضان رأس ساعت پنج بعدازظهر مىآمدند و در مسجد جامع مىنشستند و ایشان براى مؤمنین درس اخلاق مىگفتند
ما با امام زنده بودیم و به امید امام، ایام سخت اسارت را سپرى مىکردیم؛ ولى پس از ارتحال امام رمقى در ما نماند تا بتوانیم این راه پرفراز و نشیب را ادامه بدهیم
به جرأت میتوان گفت در طول تاریخ تشیع مرجع تقلیدی نبود که در زمان مرجعیتش به مدارس حوزۀ علمیه نجف رفته و با طلبههای مبتدی صحبت کرده و وضع زندگی آنها را مورد بررسی قرار داده باشد.