نصایحی است که امام به مناسبت های مختلف میفرمودند، که خیلی در شاگردان مؤثر بود
شبی که خبر شهادت دکتر بهشتی و یارانش به دفتر امام رسید، نمیدانستیم این خبر را چگونه به گوش امام برسانیم
زمان زندانی بودن حضرت امام، من سرباز بودم ...
وقتى امام دست مبارکشان را روى سینه من گذاشتند، ترس و وحشت من تمام شد و از آن لحظه به بعد دیگر چنین حالتى براى من اتفاق نیفتاد!
یک دفعه در محضر ایشان نشسته بودیم، عدهاى از ایران آمده بودند و براى ایشان سهم امام آورده بودند.
امام شما یک فرد معمولى و یک شخص عامى نبود که با مرگش همه چیز تمام شود، بلکه او یک فکر و یک اندیشه بود.
روزى ناهار مهمان مرحوم آقاى سیدنورالدین بودیم. جمعى از سرشناسان خمین نیز مهمان بودند. موقع ناهار سفرۀ بزرگى در همان اتاق بزرگ بیت امام گستردند...
والله ظلم است کسی در کنار دریای علم امیرالمؤمنین(ع) باشد و تشنه بخوابد.
این دقتکاریهای ایشان، در آن وقت در نجف نبود و در طلاب تأثیر میکرد و همین برخوردها طلبهها را میساخت و آنها را تهذیب میکرد.
دانشجویان عزیز بىاختیار خودشان را در آغوش امام انداختند و امام هم با آغوش باز از آنها استقبال کردند.
یادم مىآید در عملیات بدر که عملیات واقعاً سختى بود، من در قرارگاه که حدود هفت یا هشت کیلومتر از لبه جلویى خط فاصله داشت...
آیت الله بهجت: من بر خود فرض می دانم که جهت تعظیم این شخصیت ارزنده به اینجا آمده و دقایقی بایستم و سپس بازگردم.
جمعیت درس امام آن موقع حدود سیصد تا سیصد و پنجاه نفر بود که نسبت به جمعیت دو هزار و پانصد نفرى طلبههاى نجف تعداد زیادى بود
من در مورد امام یکی، دو تا نوشته دارم که بعضی از مطالب آن پوستر شد، بعضی ها پرده شد.
امام با مخالفت افراد خواص و ظاهرالصلاح که مبارزه با آنها کار مشکلی است، به سیصد سال توطئه علیه امثال ملاصدرا خاتمه داد.
دوستان آزاده براى حرف هاى امام ارزش و موقعیت خاصى قائل بودند
امام به مرحوم آیتالله العظمی بروجردی خیلی معتقد بودند