در شرایط سخت خوزستان پس از شروع جنگ، پیام آرامش آفرین حضرت امام دلها را محکم و امیدوار
سخنان امام از کسانى که صحبتهاى امام را به یاد داشتند یا از اسرایى که تازه مىآمدند، جمع آوری می شد.
همکار ما متعجب و خوشحال مىشود از آن جهت که هرگز تصورش را نمىکرد امام او را به اسم بشناسند و از او و اسم او به نیکى یاد کنند.
قبل از سال 42 بود که پله های جلوی ایوان منزل امام ساییده شده بود. بنایی آوردند که آنها را تعویض کند
بى توجهى به دنیا و تسلیم در برابر وظیفه و مسئولیت از ویژگیهاى بارز امام بزرگوار بود
با دستور حضرت امام که فرمودند «حصر آبادان باید شکسته بشود»، همه بسیج شده و از محاصره کامل آبادان جلوگیرى کردند
با مشاهدۀ روش امام، ابهت اینکه اگر کسی حرف مرحوم نائینی را بلد نباشد چیزی ندارد برای ما از بین رفت
یک روز در نجف به امام عرض کردم شنیدهام شما فرمودهاید طلبههای قم نباید بیایند به نجف.
على اظهار علاقه کرده بود که با آقا به حسینیه برود
امام در مسائل فقهى و علمى، بسیار تبحر داشتند.
مدتی که در نجف بودم، درس امام به غیر از درس آقاى بروجردى از درسهاى دیگر شلوغتر بود.
هنگامى که امام در مجلس عمومى بودند، کسى جرأت غیبت کردن یا تهمت زدن نداشت و روح معنوى در مجلس حاکم بود
بچهها با ترفند خاصى عکس امام را روى دیوار کشیده بودند و جورى هم کشیده بودند که عراقىها متوجه آن نشوند.
آقاى شوشترى پیرمردى بود که قارى قرآن و متدین بود؛ ولى دو سال بود که فلج شده بود
وقتى به تهران برگشتم به محض اینکه آقا را دیدم گفتم آقا شما یک اگر گذاشتید و در را به روى ما بستند.
یکی از مؤمنان با یک واسطه از من خواسته بود که از حضرت امام لباسی را بخواهم که در آن، نماز خوانده باشند.
امام در اثنای درس به مستشکلین جواب کافی میدادند و اشکال طلاب را میستودند و میگفتند جلسۀ درس مجلس اموات نیست و باید طلبه اشکال کند.
در دفتر حضرت امام بودیم که ناگهان خبر دادند که نخست وزیرى و شوراى امنیت منفجر گردید.