اول آبان ماه سال ۵۶ بود که به طرز مشکوکی فرزند ارشد امام خمینی را به شهادت رساندند. این قضیه به فرمایش امام از الطاف خفیه الهی بود.
امام حتی در برخورد با شاگردان و کسانی که از نظر موقعیت علمی و اجتماعی بسیار پایین بودند تواضع داشتند.
حضرت امام، بر مبناى تعهد و بنا به اعتقاد اسلامى، کوشش مىکردندهمان را عمل کنند که مىفرمودند
حضرت امام بی اندازه مقید بودند که ملت ایران و همه مسلمین با فکر، مدارج ترقی را طی کرده و احتیاج به خارج نداشته باشند.
درک و احساس حالت حضور قلب امام در نماز جالب و آموزنده بود.
یک روز در نجف به امام عرض کردم شنیده ام شما فرموده اید طلبه های قم نباید بیایند به نجف.
امام به قرآن و تلاوت آن و تدبّر در معانی دقیق آن علاقۀ فراوانی داشتند.
در ملاقاتی که با امام داشتم گزارشی از کار سازمان بازرسی کل کشور خدمت ایشان ارایه شد.
یکی از تجار ایرانی پول هنگفتی با خود به نجف آورده بود.
برخی از آقایان بودند که نسبت به آنان که وجوهات بیشتری میآوردند خضوع یا تواضع بیش از حد نشان میدادند.
خدمت امام رسیدیم و عرض کردیم آقایان نگذاشتند طرحمان را پیاده کنیم.
امام در برابر اصرار ما که از ایشان میخواستیم از خاطرات زندان و ترکیه برایمان تعریف کنند منظماً هر شب فقط ده دقیقه تعریف میکردند.
این برخوردها و تبلیغات سوء هیچ خللى در برنامههاى امام به وجود نیاورد.
آشنایی من با امام هنگامی آغاز شد که برای ادامۀ تحصیل به اراک رفتم.
اوایل که امام از زندان اول تشریف آورده بودند، در مورد مدرسین حوزه با ایشان صحبت کردیم که چه کسانی باشند.
آشنایى من با حضرت امام به دوران کودکى برمىگردد.
اساساً امام از تظاهر خوششان نمیآمد. به عکس به کسانی که اهل تظاهر نبودند علاقه داشتند.
ایشان حاج آقا روح اللّه هستند. مردى بسیار فاضل و وارسته و بسیار با تقوا و منظم و مهذّبند.
امام همین که مىدید شخصى درسخوان و داراى استعداد است، مىفرمودند: «اینها را باید تقویت کرد و رشدشان داد».
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.