اول آبان ماه سال ۵۶ بود. خبری دهان به دهان میان کوچه پس کوچه های نجف تکثیر می شد. خبر این بود: پسر حاج آقا روح الله از دنیا رفته است. وجودش را تاب نیاورده بودند و او را به شهادت رسانده بودند.
با نگاه ممتد امام که گویای روشنی بر ادامه برنامه پیشینم بود، شروع مجدد به نوشتن درس نمودم و به کارم ادامه دادم.
به یاد دارم روزى سلیمان بهبودى یکى از مشاوران شاه از طرف شاه جهت ملاقات خصوصى آمده بود...
مقامات بعث عراق در توجیه اخراج طلاب غیر عراقی که به قصد انحلال حوزه نجف انجام میشد خدمت امام رسیدند و گفتند ما نمیتوانیم به این نحو در برابر حوزهٔ نجف سکوت کنیم
اولین برخورد خصوصى قابل ذکر وقتى بود که توسط مرحوم اشراقى داماد حضرت امام(رض) احضار شدم و نمىدانستم مطلب چیست.
سال 1352 بود که به همراه حاجسید احمدآقا و فرزندمان حاجحسنآقا که بیش از یکى دو سال نداشتند، به نجف رفتیم...
دقت نظر و وسعتنظر، دو چیز است که هر دو در حضرت ایشان جمع بود.
والله ظلم است کسی در کنار دریای علم امیرالمؤمنین(ع) باشد و تشنه بخوابد.
آیت الله بهجت: من بر خود فرض می دانم که جهت تعظیم این شخصیت ارزنده به اینجا آمده و دقایقی بایستم و سپس بازگردم.
جمعیت درس امام آن موقع حدود سیصد تا سیصد و پنجاه نفر بود که نسبت به جمعیت دو هزار و پانصد نفرى طلبههاى نجف تعداد زیادى بود
زمانی که آیتاللّه میرزا محمدعلی شاهآبادی که از حکما و عرفای عصر خود بودند و سمت استادی امام را داشتند از دنیا رفتند
حضرت امام در جواب فرمودند: ما با کسی بی جهت عقد اخوت نبستهایم و دشمنی هم نداریم...
خبر آوردند که امینى نخست وزیر، به همراه عدهاى جهت دیدار امام به قم آمده است
زندگى بسیار ساده که رهبر انقلاب اسلامى براى خود فراهم کرده بود، او را از همۀ رهبران دیگر دنیا متمایز مىکرد.
معظمٌله همان گردنبندى را که زن ایتالیایى فرستاده بود، برداشتند و با دست مبارکشان برگردن دختر بچه انداختند.
مرحوم شهید مطهری می گفتند که واقعاً اینطور بود که ما وقتی امروز درس امام را میگرفتیم تا هفته بعد حسابی تحت تأثیر آن درس بودیم.
امام بزرگوار روی دلسوزی به حال اسلام کتابی به عنوان «کشف الاسرار» در رد کتاب «اسرار هزار ساله» نوشتند که در چاپ های اول و دومش ذکری از مولف در کتاب نیست.
اگر شما بخواهید شرکت بکنید، من این جلسه را تعطیل مىکنم. شما باید مقامتان در اجتماع محفوظ باشد
هنگامى که امام در عراق تبعید بودند، خانم به علت تنهایى، دختر دوازده سالهاى به نام زهرا ـ که پدرش عرب و مادرش ایرانى بود و بر اثر اختلافات خانوادگى وضعیت مشخصى نداشت ـ را به عنوان کارگر منزل قبول نمود.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.