اول آبان ماه سال ۵۶ بود که به طرز مشکوکی فرزند ارشد امام خمینی را به شهادت رساندند. این قضیه به فرمایش امام از الطاف خفیه الهی بود.
امام مخصوصاً در مقابل ساواک بیاندازه شجاع و بیباک بودند.
یکبار حاج احمد آقا به مجلس تلفن کرده و نکته ای در مورد نطق های قبل از دستور بیان کردند
یکی از علما رو کرد به مرحوم حاج آقا مصطفی , گفت: «آقا مصطفی شنیدهایم خواب عجیبی دیدهای
وقتى پرده را کنار زدند و بچهها عکس امام را دیدند صلوات فرستادند.
من میخواستم تمام تصویرى را که از اوضاع دیده بودم براى آیتالله خمینى تشریح کنم
تا چشم را باز کردند، زبانشان هم به تعظیم و تکریماللّه حرکت کرد.
در شرایط سخت خوزستان پس از شروع جنگ، پیام آرامش آفرین حضرت امام دلها را محکم و امیدوار
بى توجهى به دنیا و تسلیم در برابر وظیفه و مسئولیت از ویژگیهاى بارز امام بزرگوار بود
یک روز در نجف به امام عرض کردم شنیدهام شما فرمودهاید طلبههای قم نباید بیایند به نجف.
مدتی که در نجف بودم، درس امام به غیر از درس آقاى بروجردى از درسهاى دیگر شلوغتر بود.
امام در اثنای درس به مستشکلین جواب کافی میدادند و اشکال طلاب را میستودند و میگفتند جلسۀ درس مجلس اموات نیست و باید طلبه اشکال کند.
در دفتر حضرت امام بودیم که ناگهان خبر دادند که نخست وزیرى و شوراى امنیت منفجر گردید.
من درایام تحصیل، خود را ملزم میدانستم که حداقل روزی یک بار امام را با همان سیمای ملکوتی و وقار ببینم.
امام تابستان بعضی از سالها را به محلات تشریف میآوردند. حدود سال 1325 بود که ایشان تابستان آن سال به محلات آمده بودند.
یک سال بعد از فوت آیتاللّه بروجردى، امام براى درس به مسجد اعظم تشریف آوردند
یک روز امام در بیمارستان قلب فرمودند که من باید از محیط بیمارستان بیرون بروم اینجا بیشتر مرا بیمار مىکند...
مخالفت حضرت امام با لیبرالها به خاطر آن بود که آنها به اصل اسلامیت نظام به عنوان اولویت ثانوی توجه داشتند.
یک شب هنگامی که امام طبق معمول هر شب برای زیارت مرقد مطهر حضرت علی علیهالسلام از منزل خارج شدند، یکی از عناصر سازمان امنیت عراق به ایشان نزدیک شده و از امام دربارهٔ گذرنامه یا برگ اقامت ایشان سؤال کردند.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.