مجله کودک 25 صفحه 11
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 25 صفحه 11

« من می­دانم که سارا دوست دارد خودش لباسش را انتخاب کند، امّا او لباسها را فقط از روی شکل و رنگ ظاهرشان انتخاب می­کند. در عوض چیزی که من به آن توجه دارم، دوام و جنس لباس و کفش است. البته همیشه سعی می­کنیم، چیزی برایش بخریم که هم او دوست داشته باشد و هم ما.» امیرعلی 11 سالش است و فکر می­کند که آن­قدر بزرگ شده که بتواندخودش لباسهایش را انتخاب کند، امّا مشکل اوچیز دیگری است. لباس و کفشهایی که امیرعلی از آنها خوشش می­آید، خیلی گران هستند و پدرش نمی­تواند آنها را برای او بخرد. البته او می­داند که پدرش حقوق محدودی می­گیرد و نمی­تواند همه چیزهایی را که او می­خواهد، برایش بخرد. به خاطر همین، امسال تصمیم گرفته که در انتخابهایش دقت بیشتری بکند تا بتواند چیزی را که دوست دارد با قیمت ارزانتری تهیه کند. هومن خیلی ذوق­زده است. هومن می­گوید: «من عید را به خاطر خریدش دوست دارم. ما همیشه بعد از خرید، با خانواده­ام به یک رستوران می­رویم و ناهار یا شام را بیرون می­خوریم. من این کار را خیلی دوست دارم. همه شادند و همه چیز بوی عید و تازگی می­دهد. پدر و مادرم خاطرات بچگی­شان را تعریف می­کنند و همگی­مان اتفاقات عیدهای گذشته را دوباره مرور می­کنیم. مثلاً یکبار وقتی می­خواستم برای پدرم کت بخریم، تا پدرم خواست کت را بپوشد، آستینش پاره شد و ما مجبور شدیم همان کت تنگ را برایش بخریم. حالا هم کت را یادگاری نگه داشته­ایم و هر سال عید کلی به خاطرش می­خندیم!» سمیرا هم عید را خیلی دوست دارد. او می­گوید: «پدرم همیشه تعریف می­کند که وقتی بچه بوده، همگی مجبور بوده­اند موقع سال تحویل لباسهای نویشان را بپوشند و حتماً هم باید آن موقع چای­شیرین و نان و پنیر می­خوردند. او برای من گفته که حتی وقتهایی که سال تحویل نصفه شب بوده، پدرشان آنها را بیدار می­کرده و مجبورشان می­کرده که آن چای شیرین را بخورند. ما هم هر سال به رسم پدربزرگ این کار را می­کنیم. چای شیرین سه نفره عید، مزه دیگری دارد!» عید کم­کم دارد می­آید. برای سفره عید امسال چه فکری کرده­ای؟ تخم مرغها رنگ شده؟ سیر و سنجد خریده­ای؟ ماهی چطور؟ لباسهایت تر وتمیز و آماده هست یا نه؟ توی خانه تکانی کمک کرده­ای؟ خب، اگر همه این کارها را کرده­ای، حالا وقت آن شده که بنشینی و منتظر بهار شوی. منتظر بهار سیزده روز تعطیلی و دید و بازدید و شیرینی و میوه و آجیل...

مجلات دوست کودکانمجله کودک 25صفحه 11