
د مثل دوست
هر روز عاشورا است، همه جا کربلاست
بیشتر عزیزانش در روز عاشورا به شهادت رسیدند. امّا
باآن که زنی سالخورده بود، مردانه ایستاد و با خطبههای
آتشین، یزید را رسوا کرد. اگر او نبود، شاید فاجعۀ کربلا
فراموش میشد.
برادر امام (ع) و فرمانده لشکرش بود. در شجاعت،
دانایی و زیبایی نظیر نداشت. امّا خود را یک سرباز مطیع و
جانباز امام (ع) میدانست. با وجود همۀ وعده و تهدیدها
لحظهای امام (ع) را تنها نگذاشت تا به شهادت رسید. او
مظهر از خود گذشتگی و ادب بود.
مامور سپاه یزید بود، امّا در دلش به فرزندان پیامبر (ص)
عشق میورزید. در کربلا، وجدانش نگذاشت رو در روی
امام (ع) بایستد. پس توبه کرد و درآغوش امام (ع) به
شهادت رسید.
کهنسالترین فرد در سپاه امام حسین (ع) بود. با آن
که بیش از هشتاد سال سن داشت، مردانه جنگید تا به
شهادت رسید. میگفت اگر هزار جان داشته باشم، همه را
فدای امام (ع) میکنم.
حاکم کوفه بود و از یزد فرمان میگرفت. او بود که
قیام کوفه را سرکوب کرد و لشکری را برای قتل اباعبدالله
فرستاد. بعدها که به خاطر بیرحمیاش رسوای عالم شد،
مورد غضب قرار گرفت. یزید، قتل امام (ع) را به گردن
او انداخت. در حالیکه ابن زیاد، نوکر و فرمانبردار خود او
بود.
در ابتدا نمیخواست با امام (ع) بجنگد. اما به او وعدۀ
حکومت ری را دادند. با همین طمع در برابر فرزند
رسول خدا (ص) ایستاد و آن فاجعه را به بار آورد. امّا هرگز
به آرزویش نرسید. و به سرنوشت تلخی دچار شد.
شاید پلیدترین نام باشد. وقتی که هیچ کس جرأت
نزدیک شدن به پیکرِ خونین امام (ع) را نداشت، با نهایت
بیرحمی سر مطهر ایشان را از بدن جدا کرد.
میگویند همان کسی بود که با تیر سه شعبه، گلوی
کودک شیرخوار امام (ع) را نشان گرفت.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 76صفحه 4