مجله کودک 76 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 76 صفحه 4

د مثل دوست هر روز عاشورا است، همه جا کربلاست بیشتر عزیزانش در روز عاشورا به شهادت رسیدند. امّا باآن که زنی سالخورده بود، مردانه ایستاد و با خطبههای آتشین، یزید را رسوا کرد. اگر او نبود، شاید فاجعۀ کربلا فراموش می­شد. برادر امام (ع) و فرمانده لشکرش بود. در شجاعت، دانایی و زیبایی نظیر نداشت. امّا خود را یک سرباز مطیع و جانباز امام (ع) می­دانست. با وجود همۀ وعده و تهدیدها لحظه­ای امام (ع) را تنها نگذاشت تا به شهادت رسید. او مظهر از خود گذشتگی و ادب بود. مامور سپاه یزید بود، امّا در دلش به فرزندان پیامبر (ص) عشق می­ورزید. در کربلا، وجدانش نگذاشت رو در روی امام (ع) بایستد. پس توبه کرد و درآغوش امام (ع) به شهادت رسید. کهن­سال­ترین فرد در سپاه امام حسین (ع) بود. با آن که بیش از هشتاد سال سن داشت، مردانه جنگید تا به شهادت رسید. می­گفت اگر هزار جان داشته باشم، همه را فدای امام (ع) می­کنم. حاکم کوفه بود و از یزد فرمان می­گرفت. او بود که قیام کوفه را سرکوب کرد و لشکری را برای قتل اباعبدالله فرستاد. بعدها که به خاطر بیرحمی­اش رسوای عالم شد، مورد غضب قرار گرفت. یزید، قتل امام (ع) را به گردن او انداخت. در حالیکه ابن زیاد، نوکر و فرمانبردار خود او بود. در ابتدا نمی­خواست با امام (ع) بجنگد. اما به او وعدۀ حکومت ری را دادند. با همین طمع در برابر فرزند رسول خدا (ص) ایستاد و آن فاجعه را به بار آورد. امّا هرگز به آرزویش نرسید. و به سرنوشت تلخی دچار شد. شاید پلیدترین نام باشد. وقتی که هیچ کس جرأت نزدیک شدن به پیکرِ خونین امام (ع) را نداشت، با نهایت بی­رحمی سر مطهر ایشان را از بدن جدا کرد. می­گویند همان کسی بود که با تیر سه شعبه، گلوی کودک شیرخوار امام (ع) را نشان گرفت.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 76صفحه 4