مجله کودک 76 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 76 صفحه 8

شعر دوست در غروبی نفس گیر از زبان امام سجاد (ع) به پدر بزرگوارشان امام حسین(ع) پیش چشمم تو را سر بُریدند دستهایم ولی بی­رمق بود بر زبانم در آن لحظه جاری «قُل آعوذُ بِرَبِّ الفَلَق» بود گفتی: آیا کسی یار من نیست؟ قفل بردست و دندان من بود لحظه­ای تب، امانم نمی­داد بی تو آن خیمه زندان بود کاش می­شد که من هم بیایم در سپاهت علمدار باشم کاش تقدیرم از من نمی­خواست تا که در خیمه بیمار باشم ماندم و در غروبی نفس گیر روی آن نیزه دیدم سرت را ماندم و از زمین جمع کردم پاره­های تن اکبرت را ماندم و بغض سنگین زینب (س) تا ابد حلقه زد بر گلویم ماندم و دیدم افتاده بر خاک قاسم، آن یادگار عمویم

مجلات دوست کودکانمجله کودک 76صفحه 8