مجله کودک 76 صفحه 26
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 76 صفحه 26

گزارش دوست سلامتی فرزندمان را از فرزند پیامبر شما داریم امیر قمشی بازار تهران یکی از منطقه­های قدیمی این شهر بزرگ است. در این بازار بزرگ بخشهای مختلفی وجود دارد که هر قسمت را به اصطلاح یک «راسته» می­گویند. در هر راسته تعداد زیادی مغازه وجود دارد که به کسب و کار مختلفی اختصاص دارند. از جمله قسمتهای بازار تهران راستۀ «پرچم دوزان» است. در این قسمت بازار، تعداد زیادی مغازۀ پرچم­دوزی وجود دارد که معمولاً پرچم­های عزاداری و مذهبی در آن مغازه­ها دوخته می­شود. با «حاج حسین رحیمی» پیرمرد مهربانی که از کودکی به شغل پرچم­دوزی مشغول بوده است، در یکی از مغازه­های پرچم­دوزی بازار آشنا می­شوم. حاج حسین می­گوید: «من هفت ساله بودم که در همین مغازه و در کنار پدرم کار پرچم­دوزی را آغاز کردم. البتّه قبل از من، پدرم و قبل از ایشان، پدربزرگم هم در همین شغل، مشغول به کاربوده­اند و در حقیقت پرچم­دوزی حرفۀ خانوادگی ما محسوب می­شود.» از حاج حسین می­پرسم:«هرسال تقریبا چندپرچم سفارش می­گیری؟» حاج حسین پاسخ می­دهد: «معمولاً هر سال با نزدیک شدن ماه محرّم و روزهای عزاداری امام حسین (ع) مغازه­های پرچم­دوزی از همیشه شلوغتر می­شود. مسجدها، حسینیه­ها وتکایا آنقدر پرچم و کتیبه سفارش می­دهند که تعداد آنها قابل شمارش نیست. البتّه در این چند سال اخیر، با پیشرفت دستگاههای چاپ، خیلی­ها پرچم­های خود را به چاپخانه­های مخصوص چاپ روی پارچه سفارش می­دهند. با وجود این، هر سال این موقع­ها سرمان خیلی شلوغ می­شود. چرا که هر سال، تعداد جاهایی که برای امام حسین (ع) عزاداری به پا می­کنند بیشتر از سال گذشته است و از طرفی، خیلی­ها هنوز پرچم­دوزی سنتّی را به پرچم­های چاپی ترجیح می­دهند.» او ادامه می­دهد: «شغل ما نه فقط یک حرفه، که یک هنر و از آن مهم­تر، یک عبادت است. در طول سالهای زیادی که در این شغل مشغول به کار بوده­ام، تا حالا حتّی یکبار نشده است که بدون وضو کار کنم. همکاران دیگر من که به این کار مشغول هستند هم همین طور، فقط با وضو کار می­کننـد و حتّی بدون وضو به این پرچمها دست نمی­زنند.» «عبّاس اقبالی» و «علیرضا زارع» هر دو ده ساله­اند. عبّاس و علیرضا به مغازۀ حاج حسین آمده­اند تا برای تکیّه کوچک مدرسه­شان، پرچم سفارش بدهند. عبّاس می­گوید: «من و علیرضا به همراه تعدادی از بچّه­های مدرسه، هیئت­های عزاداری تشکیل داده­ایم تا امسال برای امام حسین (ع) و یارانشان مراسم عزاداری در مدرسه برگزار کنیم. به همین خاطر بعد از جمع کردن مقداری پول از میان بچّه­ها، امروز به بازار آمده­ایم تا هم تعدادی پرچم سفارش دهیم و هم اینکه مقداری از وسایل دستۀ عزاداری مثل طبل، سنج و زنجیر را خریداری کنیم.» می­پرسم: «برای هیئت­ها، اسمی هم انتخاب کردید؟» عباس پاسخ می­دهد: «به یاد کودک شش ماهۀ امام حسین (ع)، نامش را تکّیۀ حضرت علی اصغر (ع) گذاشته­ایم.» بعد از صحبتهای عبّاس، به سراغ علیرضا می­روم و از او می­پرسم: «چطور شد که به فکر تشکیل تکیّه افتادید؟»

مجلات دوست کودکانمجله کودک 76صفحه 26