
کاوه کهن
خانه دوست نوجوانان کجاست؟
گزارش
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان، ما گزارشگرها هیچ وقت کفگیرمان به ته دیگ نمی خورد حتی اگر قحطی سوژه هم باشد می رویم از سوژه فروشی، مشابه اش را می خریم. اما اینکه بخواهیم از خانه خودمان گزارش تهیه کنیم شاید خیلی لازم داشته باشد. چراغ خانه ما یعنی مجله دوست نوجوان چند وقتی است که به لطف خدا و توجه شما روشن شده است.خواستیم از همین ابتدای کار به سراغ نوجوان ها برویم و خیلی رک و پوست کنده بپرسیم: ما کجای فکر و دل شما هستیم؟
قم ساعت چهار بعد از ظهر
«آخه چرا» این را پرسیدم چون سوال اولم را هم پاسخ نداده بود گفتم:«حداقل اسمت را بگو تا بدانم چه صدایت کنم».
گفت: امید
امید خان یک دلیل منطقی داشت. نشریات نوجوان در بعضی نقاط خوب توزیع نمی شوند. این را می توانید امتحان کنید چون خود ما هم ا از اینکه مجله های ویژه نوجوانان در بین هوار هوار مجله های زرد و روزنامه ها گم شود دلمان آب اناری می شود.
نیم ساعت بعد پشت حرم حضرت معصومه از ترس اینکه مریم حدادی هم مجله را ندیده باشد با ترس یک مجله از کیفم بیرون می آورم که سریع می گوید: دیدم قشنگ است. شما آنجا کار می کنید. مریم سوم راهنمایی است و مدت کمی است که مشتری دکه های مطبوعاتی شده و به دو مجله ای که تا چند هفته پیش می خریده، دوست را نیز اضافه کرده است. می گوید: «خانه شما گرم است. طنز را دوست دارم، البته شماره های اول کمی داستان های تلخ چاپ کردید که دوست نداشتم به جز یکی از آنها»
تهران ساعت پنج کوچه دوست!
می پیچم اما چه پیچیدنی. می خوریم به هم، می آید بگوید: اوهوی... که با سلام و احوالپرسی و معرفی به رگبار می بندمش. بعد هم آدرس می دهم که یعنی ما را بشناس. می گوید: یک شماره از مجله تان را دیده ام. دوستم خریده بود.
از هر دری سخن می گوییم و به قولی هیچی نشده فامیل می شویم که می رسیم به کم علاقگی او به مطالعه نشریات و معیارهای انتخابش.
راستی نامش حامد و هفتده ساله است و می گوید: همه پر شده اند از ترجمه مترجم های تازه کار. این را از داستان ها و مطالب نچسب می شود فهمید خود من بسیاری از مجلات نوجوان را در سایت های خارجی به صورت Online مطالعه می کنم؛ واقعاً آنقدر مطلب جالب هست که وقت به ترجمه آنها نمی رسد.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 16صفحه 4