مجله نوجوان 16 صفحه 33

سرگرمی از راست به چپ 1- قاره سیاه- پاسخ 2- میان دو کشور همسایه - رنگ دورویی 3- دست - خارج- یکی از شهرهای اروپایی 4- کتف و شانه- فرمایش، دستور 5- صیاد می اندازد- کمک - حرف فاصله 6- بی سیم ندارد- درخت اعدام - درخت ترسو 7- رودی در اروپا- بدبو اما بسیار مفید است- بن مضارع از مصدر دانستن 8- کشتی جنگی - فایده 9- یازده - خلیفه عباسی - حرف نفرت 10- شهر بادگیرها- هم استان مازندران دارد، هم چراغ قوه - ایل به هم ریخته 11- ماه نو- ماه پایان گرما از بالا به پایین 1- یکی از صفات پیامبر اسلام (ص) - ثروت 2- شخص - قرض و بدهی - ابتدا 3- نام گلی است - سقف دهان - بله روسی 4- پشت بام - جد رستم 5- کم و اندک - دیوانه ناقص 6- زادگاه حضرت ابراهیم - خزنده است - جارو به دمش می بندد 7- نابغه های کمیاب- از تقسیمات قرآنی است 8- یکی از صنایع دستی - پست و فرومایه 9- سمت و سو - جا به جایی هوا- حرف ندا 10- پسوند شرکت های هواپیمایی- انجیر عربی - میوه تلفنی 11- صبحگاهان- نماینده دوستان عزیزم، سلام ، سلام، عیدتون مبارک! بالاخره نوبت رسید تا من هم سال نو را به شما تبریک بگویم. آخه نمی دونین اینجا چه خبره! اونقدر جا کم داریم که هر چند هفته یک بار نوبت به من می رسد تا جواب نامه های پر از مهر شما هفته یک بار نوبت به من می رسد تا جواب نامه های پر از مهر شما را بدم. برای همین از همه شما که جواب هاتون دیر شده عذر خواهی می کنم. دوست خوش ذوقم صادق رحیم پور مطالبی را که برای صفحه دختران و پسران فرستاده بودی، خواندم خیلی جذاب و خوب بود. تو منظور ما را از ایجاد این صفحه ها متوجه شدی و موضوعات خوبی را انتخاب کرده ای، فقط به گفته یکی از نویسنده های مجله، شاید بهتر باشد تا روی نثر و نحوه بیان داستانت بیشتر کار کنی چون که اگر چه موضوعات به باشگاه کاراته رفتن یک دختر نوجوان و زدن سیبل یک پسر نوجوان موضوعات خوبی برای طرح یک خاطره شیرین باشد، اما در نوشتن، نحوه بیان موضوع هم مهم است. البته من زیادسر در نمی آورم و سواد درستی هم ندارم. به هر حال منتظر بقیه نوشتاهایت هستم. دوست شاعر سیده معصومه میر ابراهیمی باور کن من از همه شعرهایت خوشم آمد، اما به دلیل کمبود صفحه نمی توانم قول بدهم که هر هفته یکی از شعرهایت را چاپ کنم البته دلیل مهمتر این است که نوشته های همه شما را جمعی از دوستان من در مجله می خوانند و برای چاپشان تصمیم می گیرند و در صورت قوی بودن یک شعر یا داستان آن را چاپ می کنند پس با تشکر فراوان از تو، با اجازه عجالتا شهر بهار را چاپ می کنیم تا بعد. بهار پرنده ها مشغول پرواز شدند شکوفه ها باز شدند برگ های سبز درختان بیدار شدند گنجشک ها، جیک و جیک و جیک صدا کردند قورباغه را بهاره، بهاره، بهار شادی میاره