مجله نوجوان 54 صفحه 4
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 54 صفحه 4

حمید قاسم زادگان جهرمی مادر در کوچک فرسوده ای در انتهای راهرو باز می شود ، مرد چاقی به زحمت از آن بیرون امده و کمربند خود را محکم می کند و بعد با پای چپ سر قرمز رنگ افتابه ای را که لای در جا مانده است به داخل می راند و در را می بندد.مرد در حالی که می توان نفسهای آرامش را شمارش کرد، سر به زیر از مقابل همۀ مشتریها و نمره ها می گذرد و مستقیم به سمت میز کنار در ورودی که صاحب حما م انجا نشسته است می رود و روی میز او خم می شود و با او حرف می زند ، هیکل و شکم مرد به قدری بزرگ است که هر آن احتمال می رود کمربتند فرسوده او طاقت نیاورده و خود را رها کند.آنهایی که در نوبت نشسته اند با نوعی ترحم که در نگاهشان موج می زند با خود فکر می کنند: -اخر این دیگر دلش را به چه چیزی خوش کرده ؟چفت در نمرۀ شش باز می شود و مرد جوانی که لنگ قرمزی روی سر خود قرار داده است، از ان بیرون می اید و با دیدن دو مرد افغانی که روی نیمکتها جلوتر از همه قرار دارند خوشحال شده و به لهجۀ خوشان احوالپرسی می کند.یکی از افغانیها که مسن تر است و لباس گلی به تن دارد شامپوی زرد رنگ کوچکی را زا داخل جیبش بیرو ن اورده و به داخل نمرۀ شش می رود .مرد جوان لنگ را از روی سرش بر می دارد و به مقابل اینه نصب شده به دیوار می رود و چشمهای بادامی شکل خود را مالش می دهد و دستش را به سمت شانه کوچکی که با نخ به گوشه اینه آویزان شده می بردو ان را به درون موهایش فرو می کند.موهای خیس و سوزنی شکل او برای لحظه ای حالت می گیرد ولی بلافاصله به حالت اوّلیه خود باز می گردند.در نمرۀ سه به صدا می آید ، پیرمرد صاحب حمام فریاد می زند: چیه ؟ چی می خوای ؟ دستی پینه بسته از پنجره کوچک بالای در بیرون می اید ، صدای خفه ای درون نمره سه می پیچد : خشک ف خشک .اقا زودتر ، زودتر .در نمرۀ دو باز شده و مردی نیم تنۀ لختش را که اب از ان چکه می کند بیرون می آورد ، بخار آن سبکبال از داخل به بیرون هجوم می اورد .همزمان صدای نمرۀ دو نیز در سالن می پیچد: اهای پیرمرد؟ یک تیغ روبه راه بردار و بیار!این تیغهای تقلبی چیه می فروشی به خلق خدا ؟ بلافاصله یک عدد تیغ به وسط راهرو و پرتابمی شود و در نمرۀ دو بسته می شود.روی بستۀ تیغ شکل سرخ رنگ یک سوسمار که از وسط دارد دو نیم می شود خودنمایی می کند.مرد چاق هیکلش را به زحمت از روی میز بلند کرده و از در ورودی حمام بیرون می رود .ماشینها در هوای بارانی خیابان رفت و آمد دارند.صاحب حمام به کنار در نمرۀ دو می اید و بستۀ تمساحی شکل تیغ را از روی کاشیهای خیس برداشته و ارام با عصایش در نمرۀ دو می اید و بستۀ ابی رنگ درون دستهای او را می گیردو در را محکم می بندد.انتهای راهرو در نمرۀ یازده در قسمت زنانه باز شده و دخرت کوچکی که گیسهای خیسش را بافته اند پا به

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 54صفحه 4