مجله نوجوان 54 صفحه 30
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 54 صفحه 30

باید تفاوتها را بپذیرم نامه ای یک نوجوان کوتوله نوشته : ویلیام وینکلمن ترجمه : خ.لرستانی روی بلوزم نوشته ام ((مراقب باشید سرتان کلاه نگذارم )) مردم با کنجکاوی به من خیره می شوند و من فرض می کنم نوشتۀ روی بلوزم آنها را به خنده انداخته ، نه خودم .من کوتوله ام .بیشتر انها بی ادب نیستند.فقط کوتوله ندیده اند و و یا کم دیده اند.همیشه به آنها می فهمانم که می دانم به من خیره شده اند.من با بیماری ((اکون دراپلی شا )) که رایج ترین نوع کوتولگی است متولد شدم .تن من به اندازه طبیعی است ولی پاها و دستهایم کوتاه است وسرم هم از حد معمول بزرگتر است .در حال حاضر قدم 130 سانت است و از این بلند تر نمی شود .قصد ندارم کوتولگی را لذت بخش جلوه بدهم.برای زدن کلید چراغ مشکل دارم .دستم به پیخوان مغازه ها نمی رسد .نمی توانم از طبقات بالای فقسه های فروشگاه چیزی بردارم .هر قدم یک انسان معمولی برای من سه قدم است .مجبورم در مواقعی که با کس دیگری بیرون می روم ، بدوم تا از او عقب نمانم .ولی راضی ام و از زندگی ام لذت می برم .مگر می شود کسی ار پیدا کرد که در زندگیش مشکلی نداشته باشد .خیلی وقتها حس می کنم مشکل من از خیلیها کوچکتر است و راحتتر می توانم با آن کنار بیایم .من عصایی دارم که همیشه همراهم است و از آن برای برداشتن چیزهایی که دستک به آنها نمی رسد استفاده می کنم .در بالا رفتن از دیوار هم خیلی تبحر دارم .حتی می توانم ماشین برانم .فقط باید از پدالهای دستی اسفاده کنم .اگر هم کاری باشد که از پسش بر نیایم .از دیگران کمک می خواهم .به این ترتیب ، از عهده خیلی از کارهایی که یک اسنان عادی انجام می دهد بر می ایم .بعضی از کارها هم هست که از پسشان بر نم یایم ، ولی برایم مهم نیست .من تواناییها و محدودیتهایم را می شناسم و با آنها کنار امده ام .بزرگترین مشکل کوتوله ها ، واکنش مردم است .بعضی از آدمها طوری با کوتوله ها برخورد می کنند که انگار نامرئی هستندو دیده نمی شوند .بارها پیش آمده که در صفی ایستاده ام و یکی از راه می رسد و می رود جلویم می ایستند، درست مثل اینکه وجود ندارم و مرا ندیدهاست .یک بار به همراه چنج دوستم که آنها هم کوتوله اند در خیابان قدرم می زدیم ، یک خانمی با هیجان جلو امد واجازه خواست از ما عکس بگیرد .ما مخالفت کردیم و ی آن خانم خیلی اصرار داشت انگار پیش خودش فکر می کرد که ما دلقکیم و داریم برنامۀ خیابانی اجرا می کنیم! بقیۀ دوستانم که کوبوله نیستند از من دفاع می کنندو بارها پیش امده که به خاطر من با دیگران و با بچه ها یی که تازه به مدرسه مان امده اند دعوا کرده اند .من و دوستان کوتوله ام باید کسانی را که به ما خیره می شوند و یا مسخره می کنند را نادیده بگیریم .بعضی وقتها ما هم به انها خیره می شویم و انقدر نگاهشان می کنیم تا از رو بروند.البته هم هم قصد ازار ما ندارند.خیلی از آدمها دوست دارند با ما صحبت کنند و در مورد شرایط زندگی مان سؤال کنند.من به آنها می گویم که اوضاعمان خوب است فقط حرفها و حرکات مردم آزارمان می دهد.از صحبت کردن با مردم هراسی ندارم چون به این ترتیب به آنها نشان می دهم که ما هم مثل آنها هستیم .من هم مثل تمام بچه های هم سن و سالم شیطنت می کنم، به بازیهای کامپیوتری علاقه دارم .به مدرسه می روم و با دوستانم شوخی می کنم.من یک ادم هستم ، فقط قدم کوتاهتر است .در تمام دنیا هیچ دو نفری نیستند که کاملاً به هم شبیه باشند.همه با هم تفاوت داریم و باید این تفاوتها را بپذیریم من از وضعیتی که دارم راضی هستم و به خودم می بالم و هرگز حاضر نیستم جایم را با کس دیگری عوض کنم .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 54صفحه 30