مجله نوجوان 54 صفحه 14
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 54 صفحه 14

سید حامد حیدری خوش شانسترین خوش شانس اگر یک روز صبح که می خواهید به مدرسه بروید ساعت شما 1 ساعت دیر زنگ بزند فکر می کنید چه اتفاقی رخ بدهد .بله آنقدر بد می اورید یا برایتان بد می اورند تا از بیرون رفتن تان پشیمان بشوید یا بگویی: ای کاش ساعت ، 1 ساعت ، فقط 1 ساعت ناقابل که روزانه هزارتا از این 1 ساعتها هدر می رود به عقب برگردد.خوب چاره ای نیست باید سریع بروید تا بیشتر از 1 ساعت را از دست نداده باشدی.دکمه ای باز و دکمه ای بسته و جورابی لنگه به لنگه به سمت در خانه می روید تا از آن خارج شوید و در مسیر پر التهاب کوچه قرار بگیرید.وقتی وارد کوچه می شوید ماشینی که ازشما بیشتر عجله دارد می اید و تمام ابی را که از شب گذشته در چاله انتظار شما را می کشید ، روی پیراهن زیبایتان می پاشد .بعد از گفتن چند تا بدو بیراه به راه سخت خود ادامه می دهید .سدتتان را در جیبتان می کنید تا موجودی صندوق سوراختان را ببینید .فقط یک 20 تومانی پیدا می کنید از آنها که تراکتور دارد -و تازه می فهمید که مثل همیشه باید سوار ماشین تولید mp3 شوید .آقای راننده مثل همیشه اول بلیتها را بدون توجه به اینکه چکسی سوارو یا پیاده می شود جمع می کندو از انجا که ادم خوش شانسی هستنید بلیت شما اخین بلیتی است که دست اقی رانند هرا می بوسد .تازه بعد از دادن بلیت مشکلات اصلی شما شروع می شود آنها که نسبتاً بلند قد وهیکل مناسبی دراند با از دست دادن 1 دست و 2 تا پا خودشان را به بالای ماشین می رسانند عده ای هم اول کار با مغز به زمین می خورند و عده ای دیگر هم فرصت دارند قبل از همه به پایین برند ولی تو انقدر خوش شانسی که جزو هیچکدام از این افراد نیستی و فقط داد می زنی آقای راننده من سوار نشدم.بلیت مرا پس بدهید .آقای راننده هم حتماً حرف شما را گوش می دهدو گازش را میگیرد و می رود .در این مواقع فقط بایداز پا استفاده کردو بقیه راه را با پای پیاده رفت .بعداز اینکه یک مسیر طولانی را طی کرده و حسابی خسته می شوید می فهمید که جلوی در مدرسه اید ولی مثل اینکه یه کم دیر رسیده اید و مدرسه تعطیل دشه که ان هم از خوش شانسی شماست حالا می توانید با خیال راحت به خانه برگردید .چون برای تعمیر ساعتتان احتایج به وقت زیادی دارید. آیا می دانید اغاز بت پرستی چگونه بود؟ چون حضرت آدم علی نبینا و علیه السالم از دنیا رفت ، اولاد او به واسطۀ انسی که داشتند، بر او زیادگریه و بی طاقتی می کردند.شیطان ایشان را وسوسه کرد که شبیه پدرتان ، مجسمه ای را بسازیدکه تسلی دل و خاطر شما باشد .پس شبیه آدم را ساختند و همه روز به زیارت ان صورت می امدند و خود را با او تسلی می دادند.بعد از مدتی که گذشت ، شیطان به ایشان گفت ((پدر شما ، ادم ، که بزرگ و محترم بود و سبب به وجود امدنشما شد ، سزاوار است او را سجده کنید و همچینن شبیه حوا را نیز بسازید و او را نیز سجده کنید.پس چنین کردند.)) چند ی که گذشت به اذهان مردم رسوخ کرد که اینها خالق هستندو رفته رفته بت پرستیدن در میان بنی ادم شیوع یافت .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 54صفحه 14