مجله نوجوان 54 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 54 صفحه 6

نوشته : جوزف کوتلر ترجمه : محسن رخش خورشید غلبه بر آسمان در افسانه های یونانی آمده است که در روزگاران کهن مجسمه ساز و صنعتگر ماهری زندگی می کرد .به اسم ((دالوس )) ، او به جرم کشتن برادر زاده اش ((تالوس )) در زندان مخوفی در جزیره ((کرت )) زندانی شد .پسرش )) ایکاروس)) را هم رد همان سلول زندانی کردند.((دالوس )) که از جان خودش بیمناک بود با استفاده از موم و پر برای خود و پسرش بال ساخت .آنها بالها را به بازوهایشن بستندو به پرواز در امدند و از زندان گریختند ((ددالوس )) با سلامتی به سیسیل رسید و در امن و امان به زندگی اش ادامه داد و لی پسرش ((ایکاروس )) چنان از پرواز کردن شوق زده شد که بی اختیار به سمت خورشید پرواز کرد.اما موم بالهایش اب شد و به داخل دریا سقوط کرد. انسان از زمانهای دور همیشه مشتاق پرواز بوده و با حسرت از خودش پرسیده است ((اگر پرنده ها می توانند پرواز کنند ، چرا من نتوانم ؟)) اما کسانی که دل و جرأت بیشتری داشتند و قصد پرواز کردند ، اغلب کشته شدند و به دیگران اخطار دادند که بهتر است این ارزو را از سر بیرون کنند.اما این اخطارها ((اوتو لیلینتال )) را وحشتزده نمی کرد.او می گفت ((تعجبی ندارد که سقوط می کنیم .اطلاعات ما در مورد پرواز خیلی ممحدود و نا چیز است قبل از هر کاری باید با دقت پرنده ها را تماشا کنیم )).او سالها به مطالعه پرنده ها پرداخت .سؤالی که به دنبال جوابش می گشت ؛ این بود : ((پرنده ها در حال پرواز چطور بر باد و فشار هوا غلبه می کنند.) او در سال 1819 همه را با ماشین عجیبی که ساخته بود حیرت زده کرد .او با این گلایدرش افسانۀ ((دالوس )) را به واقعیت پیوند داد .((لیلینتال )) می توانست با گلایدری که ساخته بود .از بالای بپه بپرد و مسافت زیادی را در اسمان پرواز کند.اکنون معتقد بود انسان می تواند پرواز کند فقط به تمرین احتیاج دارد .)) او برای حفظ تعادل و کنترل گلایدر ، بدنش را به عقب و جلو خم می کرد .بعد از اینکه مدتها در اسمان پرواز کرد و گفت : ((من به تمرین بیشتری احتیاج دارم .اگر می توانیم تعادل دوچرخه را روی زمین حفظ کنیم .مطمئناً خواهیم توانست گلایدر را هم رد اسمان کنترل کنیم .)) ((لیلنتال )) بعداز مدتها تمرین به ارزویش جامۀ عمل پوشاند .او موفق شد سوار بر گلایدر به خوبی تعادلش را حفظ کند و رد اسمان یک دور کامل بچرخد.اما در یکی از روزهای سال 1896 داستان غم انگیز ((ایکاروس)) بار دیگر تکرار شد .بادی شدید و پیش بینی نشده ، تعادل لیلینتان را بر هم زد .او سقوط کرد و جان سپرد .چند روز بعد از این حادثه یکی از بچه های روزنامه فروش طبق معمول برای فروختن روزنامه به کارگاه دوچرخه سازی ((رایت )) رفت .((ولیبر رایت )) جوان بلند

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 54صفحه 6