مجله نوجوان 54 صفحه 7
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 54 صفحه 7

قامت و مصمم نگاهی به روزنامه انداخت و در حالیکه به طرف برادرش می رفت گفت ((اورویل ))ببین اینجا چه نوشته : ((مرد پرنده کشته شد .)) اورویل )) دست از کار کشید و به برادرش نگاه کرد .ویلبر باقی مطلب را هم خواند ((برلین ، 12 اگوست ،((اوتولی لینیتال )) که سالهای زیادی از عمرش را صرف مطالعۀ ماشینهای پرنده کرده بود.در یکی از پروازهایش دچار سانحه شد و جانش را از دست داد .)) هر دو برادر ان روز دست از کار کشیدندو به لیلینتال و فعالیتهای مهیجش فکر کردند.انها یکی از کتابهای لیلینتال را سفارش دادند.مدتی بعد کتاب رسید ولی به زبان المانی بود .دو برادر نا امید شدند.مدتی بعد کتاب رسید ولی به زبان المانی بود .دو برادر ناامید شدند.آنها فقط می توانستند عکسهای کتاب را تماشا کنند اما انقدر در این کار مصصم بودند که به آموختن زبان آلمانی پرداختند و مدتی بعد تا اندازه ای آلمانی بلد بودند که از پس خواندن کتاب بربیایند.آنها عقاید لیلینتال را پسندیدند.او در کتابش می گفت ((پرنده ها همگی اکروبات بازند، ما باید حفظ تعادل را از آنها بیاموزیم .باید آنقدر پرواز کنیم و سقوط کنیم تا روزی موفق شویم بدون سقوط ، پرواز کنیم .)) اورویل و ویلبر هر دو به قدری به پرواز فکر می کردند که کارگاه دوچرخه سازیشان به حالت نیمه تعطیل در امد .انها تمام روز در حال مطالعه راجع به پرواز بودند و هر وقت پرنده ای در اطرفشان می دیدند ، آنقدر نگاهش می کردند تا کاملاً از دیدشان خارج می شد .عصر ها هم در مورد پرنده ها و حفظ تعادل در اسمان با هم بحث می کردند.آنها ساعتها روی چمنهای تپه ای بیرون از شهر دایتون در ایالت اوهیوی امریکا دراز می کشیدند و به پرنده ها چشم می دوختند و در ذهنشان بالهای پرنده را رد حال پرواز تجسم می کردند .پنج سال به همین ترتیب گذشت و تمام کاری که توانسته بودند انجام دهند ساختن چند کایت کوچک بود.اما اکنون به این نتیجه رسیده بودند که ((لیلینتال )) کار چندان شگفت انگیزی هم انجام نداده .سالهای سال قبل زمانیکه اورویل پانزده ساله بود.به همراه یکی از دوستانش تصمیم گرفتند که رزونامه محلی منتشر کنند .انها اسم روزنامۀ چهار صفحه ایشان را ((ریزه )) گذاشتند .اما در همان شمارۀ اول با مشکل بزرگی روبرو شدند .انها به اندازه کافی مطلب نداشتند تا این چهار صفحه را پر کنند .سرانجام این مشکل به راحتی حل کردند.صفحۀ سه روزنامه آنها چاپ شد .یک نسخه از ریزه به دست (( بیشاب رایت )) اورویل و ویلبر رسید .او با دید ن صفحۀ خالی روزنامه از کوره در رفت و مانع چاپ شدن ریزه شد.سه سال بعد برادران رایت برای دومین بار به فکر چاپ روزنامه افتادند اما برای خرید ن دستگاه چاپ به اندازۀ کافی پول نداشتند ، این شد که با دستهای خودشان یک دستگاه چاپ ساختند و رزنامه شان را که ((اخبار منطقه غربی)) نام داشت و به چاپ رساندند.روزنامه انها به زودی مورد توجه قرار گرفت و چهار صد مشترک پیدا کرد .در کنار روزنامه ، به کار تعمیر دوچرخه هم علاقمند شدند ، آنها یک کارگاه کوچک دست و پا کردند و به کار تعمیر دو چرخه پرداختند.مدتی بعد سیستم جدیدی برای ترمز دوچرخه ابداع کردند که خیلی طرفدار پیدا کرد .انها به چهره های محبوبی تبدیل شده بودند.مردم از فاصله های دور برادران رایت را می شناختند و باری تعمیر دو چرخه هایشان به کارگاه انها می امدند.در همین دوران حادثه سقوط لیلینتال اتفاق افتاد .گویا قرار بود مشعلی که لیلینتال بر افروخته بود با دست برادران رایت به مقصد بردس .انها بعد از مدتی مطالعه و تحقیق به این نتیجه رسیدند که علت سقوط لیلینتال قرار گرفتن نا مناسب در بابر وزش شدید باد بود .او می توانست با خوب حرکت دادن بدنش و مقداری ساختار گلایدر تعادلش را حتی در باربر ان باد شدید ، حفظ کند.امامسئله حفظ کنترل هنوز حل نشده بود .ویلبر گفت (( وقتی یک کاعد را رها می کنیم ، تا به زمین برسد چندین بار به دور خودش می چرخد و از مسیر مستقیم منحرف می شود .چطور می خواهیم بر این فشار هوا غلبه کنیم ؟)) برادران رایت سرانجام این مشکل ار اینطور حل کردند که : اگر به جای نشستن یا ایستادن در کف هواپیما دراز بکشیم ، می توانیم به نیروی باد چیره شویم در این حالت حفظ تعادل هم راحت تر است .یک روز سرگرم کار بوند که متوجه مرد میانسالی شدند که ایستاده بود و انها را تاشا می کرد .مرد به انها گفت ((آیا می دانید شما جوانها بیشتر از هر کس دیگری به راز پرواز دست پیدا کرده اید ؟))او ((او کتاوچانتو )) بزرگترین صاحب نظر و جویندۀ چرواز در تاریخ امریکا بود از ان تاریخ او هم با برادران رایت همراه شد .روز 17 دسامبر 1903 همه چیز برای ازمایش بزرگ اماده بود .یک دانشمند متخصص هم برای دیدن هواپیما به ((کیل دویل هیل ))در کارولینای شمالی فرستاده شده بود .در ان هوای سرد و باد سوزناک فقط پنج نفر دیگر برای تماشای پرواز از خانه هایشان بیرون آمده بودند.برادران رایت موتوری را که خودشان ساخته بوند روشن کردند.اورویل سوار هواپیما شد به نظر می رسید همه چیز برای پرواز مهیا است و ناگهان معجزه رخ داد .هواپیما از روی زمین بلند شد و دوازده ثانیه در اسمان ماندو به راحتی روی زمینم بلند شد و دوازده ثاینه در اسمان ماند و به راحتی روی زمنی نشست .این اولین باری بود که در تمام طول تاریخ دستگاهی ساخته دست تشر با نیروی خودش از زمین لند شد و پرواز کرد و بدن اینکه صدمه ای ببیند ، فرود امد .دوازده ثانیه پرواز! بیش از صد سال از ان لحظه گذشته .ما انسانها دیگر پرنده ها را با حسرت نگاه نم یکنیم پون امروز تند تر از پرنده ای پرواز می کنیم .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 54صفحه 7