مجله نوجوان 68 صفحه 6
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 68 صفحه 6

گفتگوی خودمانی مریم شکرانی کاری به روانشناسان باتربیت نداشته باشید ! چگونه به دیگران بفهمانیم حریم ما را رعایت کنند ؟ ! روانشناسات توصیه می کنند که ما مثلاً با خونسردی به دیگران بگوییم . من هر وقت شما این کار را می کنید (فرضاً یک کاری که دیگران می کنند و باعث می شوند اسب بخار یا یک مقدار بیشتر فیل بخار از کلّۀ شما دود بالا بزند .) ناراحت می شوم . ولی همین روانشناسان عزیز این را درک نمی کنند که وروجک انشاءالله جفت قلم پاهایش خرد و خاکشیر بشود شهین خانم ، دوست مامان وقتی پایش به خانه ما می رسد دیگر حریم و حد و حدود و از اینجور حرفها حالی اش نمی شود و عینهو گلوله چرخ می خورد و آتش می بارد . آخر یکی نیست بگوید بچّه ای که می رود همه وسایل ات را مثل دل و روده یک جانور باوفا از کمد و دراور و میزتحریز و غیره بیرون می کشد و حتّی رحم به حیثیتی ترین چیز های آدم هم نمی کند اصلاً می داند حریم را با کدام «ح » می نویسند ؟ ! اصلاً من نمی فهمم این اعجوبه چه جوری برگه امتحانی را که خودم هم یادم می رود چه جوری سر به نیست اش کردم پیدا می کند و می آید و درست جلوی چشم چهارتا بزرگتر پرت می کند . شما در اینجور موارد کار به این روانشناسانی که خیلی بیش از حد لازم با تربیت هستند نداشته باشید . اگر می خواهید در زندگی موفق بشوید خودتان هم باید مختان را از حالت آکبندی در بیاورید و دنبال راه حل باشید . یکی از راه حل های موفقی که شخصاً کشف و تجربه کردم و خوب هم جواب داده این است که شما خیلی راحت نزد میهمانان آمده و کودک را که به طور موقت کنار مادرش ، قلم پایش خرد شده و نشسته آن هم تنها به دلیل میوه کوفت کردن خیلی مؤدبانه طوری که یک نفر زرنگ تر پیدا نشود و دستت را بخواند صدا می کنی : عزیزکم ! . . . مامانکم ! . . . بیا پیش عمو یا خاله تا یک چیز مامانی و خوشگل نشانت بدهم . در اینجور مواقع با کمی چاخان و بزرگ نمایی در مورد آن چیز های جالب خیالی ، دیده شده کودک کنجکاو می شود و فوری به سمت شما جلب می گردد در اینجا شما تا جایی که در زاویه دید میهمانان می باشید دست کودک را با کمال احترام گرفته و لبخند زنان بچّه را به اتاق شخصی خود برده و در کمد برادرتان را که به هیچ عنوان غیر خشن و رمانتیک فکر نمی کند باز کرده و صورت بچّه را یهو می چپانید جلوی چشم های ورقلمبیده و رگ رگی ماسک پیرزن خون آشام بعد دهان بچّه را محکم گرفته و در کمد را می بندید و او را برای هواخوری به حیاط یا محوطۀ دیگری دور از چشم بستگانش انتقال داده و به او می گویید : اگر دوست داری باز هم برو توی آن اتاق ! البته مواظب لباسهایتان باشید چون ممکن است بچّه از ترس مثل شیر آب خودش را ول کند روی شما که این حالت نامطلوب این راهکار است که باید یک فکری به حالش بکنید . همه چیز را که ما نباید بگوییم که ! اما آدم هایی که حریم آدم را رعایت نمی کنند تنها دو تا طفل زبان بسته نیستند که یواشی توی سرش بکوبی ، نیشگونش بگیری ، یا در صورت وجود استعداد برایش شکلک زهره ترک کن در بیاوری . . . نع ! آدم گنده هست شصت تای این بچّه شهین خانم هیکل دارد از همه حریم شکن تر و بی ملاحظه تر که در اینجا باید آدمها را دسته بندی کرده و با زبان خودشان حرف حالیشان کنی . مثل آن دفعه نشود که ما بر اساس تحریکات این روان شناسان آمدیم و این جمله قلمبه سلمبه را جلوی چهارتا از آن همکلاسی های اِندِ تربیت مان گفتیم ما تا آخر سال تحصیلی سوژه خنده و مسخره و تولیدی آوا های تمسخر دهانی و غیره شدیم . در باب آدم های بی تربیت و بی نزاکت توصیه شده که دنده مان پهن باشد و انگار شتر دیدی ندیدی گر چه آدم دلش می خواهد چهار تا مشت بخواباند وسط قرنیه چشم این جور انسان ها ولی از آنجا که نمره انضباط و عزیز دردانه ناظم و معلم بودن بسی شیرین تر و به صرفه تر است و خشوننت در قرن با فرهنگ ما به جز در مواردی که به دلیل فرصت های طلایی طعمه را تروریسم تشخیص بدهیم ممنوع قطعی و بی نهایت غیر انسانی است و نیز به دلیل آنکه مطمئناً آدم های بی تربیت تو را بی جواب نخواهند گذاشت و بی شمار دلیل دیگر ، به صلاح است که دندۀ مان پهن باشد و دور اینجور افراد ترجیحاً خط قرمز بکشیم .

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 68صفحه 6