مجله نوجوان 68 صفحه 12
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 68 صفحه 12

داستان دنباله دار نویسنده : لفرد هیچکاک مترجم : مهرک بهرامی دنیای وارونه «سام آلبریت » رئیس کمپانی بیمه پرسید : «حواست به من است «ریگان » ؟ چشم از آسمان آبی و زیبای صبحگاه برداشتم و جواب دادم : بله گوش می دهم داشتی دربارۀ «رابرت کریمر » صحبت می کردی . مگر نه ؟ رئیس آهی کشید و گفت : چرا . «کریمر » پنج سال پیش خودش را بیمه کرد . آن موقع قلب او هیچ عیبی نداشت یا لااقل سالم به نظر می رسید ولی مرد . چند روز قبل بر اثر یک سکتۀ قلبی سخت ناگهان مرد . - اوهوم ، فقید سعید چقدر بیمه بود ؟ - دویست هزار دلار . - جسد کالبد شکافی شد ؟ - البته ! این کار در حضور یکی از پزشکان کمپانی ما انجام گرفت . علت مرگ نوعی بیماری قلبی دو سه سال پیشرفته بود . - با این وجود از من می خواهی دربارۀ قضیه تحقیق کنم ؟ - دویست هزار دلار پول کمی نیست . «ریگان » ما باید مطمئن شویم که شیله پیله ای در کار نباشد من خودم چیز نادرستی تشخیص نمی دهم . ولی دکتر کمپانی می گوید که دست راست «کریمر » انگشتها ، شست و کف آن ، قدری سوخته بود . زیاد نه . امّا به اندازه ای سوخته بود ، که اگر مرد زنده می ماند ، پوستش تاول می زد . - یعنی «کریمر » اندکی پیش از فوت خود را سوزانیده بود ؟ - تقریباً بلافاصله قبل از مرگ . پزشک ما همچنین مقداری خرده شیشه از کف دست و انگشت های «کریمر » بیرون آورد که در آزمایشگاه دانستیم مال یک لامپ الکتریکی بوده است . - یقین دارید که از حملۀ قلبی مرده و با برق کشته نشده بود ؟ - کاملاً . شاید یک شوک الکتریکی می توانسته موجب سکته شود ولی این را به هیچ ترتیبی نمی توان ثابت کرد . احتمالاً «کریمر » مرحوم داشته لامپی را از سرپیچی در میاورده و لامپ غفلتاً ترکیده است . - خوب او کی مرد ؟ - سه روز قبل «کریمر » در آپارتمان دوستش بود . شخصی به نام «پیتر نورتون » آن طور که «نورتون » می گوید «کریمر » سری به خانه او زده بود تا یکی دو فنجان قهوه بخورد و ساعتی پرحرفی کند . امّا به نظر می رسد که وضعیت خوبی نداشته . . . - او چطور با آن وضع خراب به خانۀ نورتون رفته بود ؟ - یا نمی دانسته مریض است یا اهمیتی نمی داده ، به هر حال حدود ساعت ده ناگهان رنگش پرید و شکایت کرد که حال ندارد ، «نورتون » برای آوردن یک لیوان آب به آشپزخانه رفت . آن جا صدای فریاد «کریمر » را شنید وقتی با عجله برگشت مرد کف اتاق افتاده و ظاهراً مرده بود . - «نورتون » راجع به انگشت های سوخته «کریمر » چی گفت ؟ - هیچ . اصلاً حرفی نزد . -

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 68صفحه 12