آسمانی ها
علی باباجانی
رسول شگفتی ها
ماه دو تکه
همیشه چهاردهمین شب ماه زیبا و چشم نواز است . مخصوصاً وقتی هوا ابری نباشد و ماه صاف بر سینه آسمان نشسته باشد رنگ نقره ای ماه همه جا را فرا می گیرد . انگار روز با شکل و شمایلی لطیف و دگرگون تکرار شده است و هرچیز زیبا به ماه شب چهارده تشبیه می شود . مثل چهره پیامبر که ماه، روشنی اش را از او می گیرد .
چهاردهمین شب از ماه ذی الحجه بود که چهارده نفر از مشرکان به سراغ پیامبر رفتند . کسانی که برای خدا شریک قرار می دادند . کسانی که یک لحظه دست از آزار دوستداران پیامبر بر نمی داشتند . خشن ترین مردان مدینه که هر چیزی را با خشونت می دیدند؛ حتی خواسته ای که در آن شب از پیامبر داشتند ، رنگ و بوی خشونت داشت .
ـ هر پیامبر برای خودش نشانه ای دارد می خواستیم ببینیم نشانۀ پیامبری تو در این شب کدام است ؟
این را یکی از آن چهارده نفر گفت . پیامبر نخواست دست به کاری بزند که بهانه ای برای ردش داشته باشد . اختیار را به خود آنها داد : :«چه نشانه ای می خواهید ؟»
انگشت یکی از آنها به سمت ماه شب چهارده که در آسمان می درخشید نشانه رفت : «می خواهیم ببینیم می توانی دستور بدهی که ماه به دو نیم شود ؟»
پیامبر کمی مکث کرد . به آسمان چشم دوخت . نگاه ماه به ماه گره خورد . واقعاً این قوم مردم آزار چه خواستۀ عجیبی از پیامبر داشتند . بین نگاه پیامبر و ماه ناگهان جبرئیل ظاهر شد آن فرشتۀ آرامش به طرف پیامبر آمد . صدایش در گوش پیامبر طنین افکند : «ای محمد ، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید من به همه اشیا دستور دادم که از تو اطاعت کنند .»
آرامش در وجود پیامبر خدا خانه کرد . دوباره سر به آسمان بلند کرد و رو به ماه دستور داد که دو نیم شود . چهارده جفت چشم حیله گر و کینه ورز به ماه نشانه رفت . ناگهان ماه دو تکه شد . نصفش این طرف و نصف دیگرش آن طرف . . .
دهانشان مثل چشمهای از حدقه در آمده شان از تعجب باز مانده بود . در حیرت مانده بودند باورش برایشان مشکل بود . اما در این سو ، پیامبر شادمان سجده شکر را به جا آورد و خدا را سپاس گفت .
یکی از مشرکان نگاه از ماه دو تکه کند و رو به پیامبر گفت : «خب ، حالا دستور بده هر دو تکه ماه به هم وصل شود .»
دیگر ماه به فرمان پیامبر بود . تا پیامبر لب به سخن گشود ، ماه دو تکه به حالت اولش برگشت و شد ماه کامل شب چهارده .
پچ پچ در میان مشرکان در گرفت . دیگر حرفی نمانده بود که بزنند . شرمندگی برایشان مانده بود . می خواستند طوری از آن درماندگی نجات پیدا کنند به آنها نمی آمد که حرف پیامبر را قبول کنند تا این که یکی از آنها گفت :
«ای محمد مسافرانی داریم که در شام و یمن هستند ، ما هنوز نمی توانیم این کارت را قبول کنیم . وقتی برگشتیم ، از آنها سؤال می کنیم که در چنین شبی ، چه دیده اند اگر ماه دو تکه را دیده باشند کار تو معجزه است وگرنه این کارت سحر و جادوست .»
و این گونه خود را از گرفتاری رها کردند . اما چند روز بعد که مسافرانشان از یمن و شام آمدند ، همه گفتند که در شب چهارده ذی الحجه یک اتفاق عجیب در آسمان افتاده بود ، اتفاقی بی تکرار .
مجمع البیان ، ج 9 ، ص 186
ناهید شهیدی
اَفُّهُ السَّماحَهِ المَن . «حدیث»
منّت ، آفت سماحت (جوانمردی) است .
نظیر :
لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی . قرآن کریم سوره بقره (2) آیه 264
صدقات خود را به سبب منت و آزار تباه نسازید .
المنه تهدم الصنیعه
منّت بناها را منهدم می کند .
بهشت به سرزنش نیرزد .
دگر گر با کسی کردی نکویی
نباشد نیکویی گر باز گویی
«ناصر خسرو»
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 98صفحه 34