مجله نوجوان 98 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 98 صفحه 34

آسمانی ها علی باباجانی رسول شگفتی ها ماه دو تکه همیشه چهاردهمین شب ماه زیبا و چشم نواز است . مخصوصاً وقتی هوا ابری نباشد و ماه صاف بر سینه آسمان نشسته باشد رنگ نقره ای ماه همه جا را فرا می گیرد . انگار روز با شکل و شمایلی لطیف و دگرگون تکرار شده است و هرچیز زیبا به ماه شب چهارده تشبیه می شود . مثل چهره پیامبر که ماه، روشنی اش را از او می گیرد . چهاردهمین شب از ماه ذی الحجه بود که چهارده نفر از مشرکان به سراغ پیامبر رفتند . کسانی که برای خدا شریک قرار می دادند . کسانی که یک لحظه دست از آزار دوستداران پیامبر بر نمی داشتند . خشن ترین مردان مدینه که هر چیزی را با خشونت می دیدند؛ حتی خواسته ای که در آن شب از پیامبر داشتند ، رنگ و بوی خشونت داشت . ـ هر پیامبر برای خودش نشانه ای دارد می خواستیم ببینیم نشانۀ پیامبری تو در این شب کدام است ؟ این را یکی از آن چهارده نفر گفت . پیامبر نخواست دست به کاری بزند که بهانه ای برای ردش داشته باشد . اختیار را به خود آنها داد : :«چه نشانه ای می خواهید ؟» انگشت یکی از آنها به سمت ماه شب چهارده که در آسمان می درخشید نشانه رفت : «می خواهیم ببینیم می توانی دستور بدهی که ماه به دو نیم شود ؟» پیامبر کمی مکث کرد . به آسمان چشم دوخت . نگاه ماه به ماه گره خورد . واقعاً این قوم مردم آزار چه خواستۀ عجیبی از پیامبر داشتند . بین نگاه پیامبر و ماه ناگهان جبرئیل ظاهر شد آن فرشتۀ آرامش به طرف پیامبر آمد . صدایش در گوش پیامبر طنین افکند : «ای محمد ، خداوند به تو سلام می رساند و می فرماید من به همه اشیا دستور دادم که از تو اطاعت کنند .» آرامش در وجود پیامبر خدا خانه کرد . دوباره سر به آسمان بلند کرد و رو به ماه دستور داد که دو نیم شود . چهارده جفت چشم حیله گر و کینه ورز به ماه نشانه رفت . ناگهان ماه دو تکه شد . نصفش این طرف و نصف دیگرش آن طرف . . . دهانشان مثل چشمهای از حدقه در آمده شان از تعجب باز مانده بود . در حیرت مانده بودند باورش برایشان مشکل بود . اما در این سو ، پیامبر شادمان سجده شکر را به جا آورد و خدا را سپاس گفت . یکی از مشرکان نگاه از ماه دو تکه کند و رو به پیامبر گفت : «خب ، حالا دستور بده هر دو تکه ماه به هم وصل شود .» دیگر ماه به فرمان پیامبر بود . تا پیامبر لب به سخن گشود ، ماه دو تکه به حالت اولش برگشت و شد ماه کامل شب چهارده . پچ پچ در میان مشرکان در گرفت . دیگر حرفی نمانده بود که بزنند . شرمندگی برایشان مانده بود . می خواستند طوری از آن درماندگی نجات پیدا کنند به آنها نمی آمد که حرف پیامبر را قبول کنند تا این که یکی از آنها گفت : «ای محمد مسافرانی داریم که در شام و یمن هستند ، ما هنوز نمی توانیم این کارت را قبول کنیم . وقتی برگشتیم ، از آنها سؤال می کنیم که در چنین شبی ، چه دیده اند اگر ماه دو تکه را دیده باشند کار تو معجزه است وگرنه این کارت سحر و جادوست .» و این گونه خود را از گرفتاری رها کردند . اما چند روز بعد که مسافرانشان از یمن و شام آمدند ، همه گفتند که در شب چهارده ذی الحجه یک اتفاق عجیب در آسمان افتاده بود ، اتفاقی بی تکرار . مجمع البیان ، ج 9 ، ص 186 ناهید شهیدی اَفُّهُ السَّماحَهِ المَن . «حدیث» منّت ، آفت سماحت (جوانمردی) است . نظیر : لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی . قرآن کریم سوره بقره (2) آیه 264 صدقات خود را به سبب منت و آزار تباه نسازید . المنه تهدم الصنیعه منّت بناها را منهدم می کند . بهشت به سرزنش نیرزد . دگر گر با کسی کردی نکویی نباشد نیکویی گر باز گویی «ناصر خسرو»

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 98صفحه 34