سر مقاله
گوهر تابناک آفرینش
حامد قاموس مقدم
خواهرم ! با تو سخن میگویم. با تو
که بلوغ را در وجودت حس میکنی !
گرمای رشد درتنت میدود و به زودی
حس خواهی کرد که بزرگ شدهای،
که زن شدهای، که مادر شدهای! با تو
سخن میگویم چرا که راز آفرینش تو
امروز زخم خورده است.
خشت دیوار، شرمسار و چوب،
آرزوی مرگ میکند. آرزو میکند که
هرگز نروییده بود از زمین و درختی
نشده بود!
قصة یاس کبود را حتماً شنیدهای! قصة مادر مادران زمین! قصة دخترکی
که بزرگ بود به اندازهایکه در اندازه
نیست! مادر پدرش.
پدری که راز آفرینش جهانیان است
و مادر او که دخترش بود، روزگاری
دست پر مهر مادری بر سر پدر
میکشید و زخمهایی را که حاصل
جهالت خلق جاهل بود از تن پدر
میزدود و مرهم میگذاشت !
خواهرم! به او بیندیش تا همچون او
شوی! از او بخواه که همچون او شوی!
که یگانه راه رستگاری تو، راهی است
که از کوی او میگذرد. کوچهای که
بوی یاس میدهد و یاسهای سفیدش
از سر دیوارها به تو سلام میدهند. یک وادی ایمن برای تو تا مادری
نمونه باشی برای طفلکانی که در دامان
تو رشد خواهند کرد.
خواهرم! به او بیندیش آن هنگام که
تسبیحاتش را در پایان نماز میخوانی
که چه عزیز بود نزد خدا. به او بیندیش
که بیادعای برابری با مردان از همة
مردان و زنان سر بود و گل سرسبد
آفرینش.
خواهرم! به او بیندیش و گوهر
وجودت را با نگاهی به گوهر وجود
فاطمه، تابناکتر کن.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 172صفحه 3