جوار تو ساکن گرداند.
مرگ زهرا ضربتی بود که دل را
خسته و غصهام را پیوسته گردانید
و چه زود جمع ما را به پریشانی
کشانید. شکایت خود را به خدا میبرم
و دخترت را به تو میسپارم! خواهد
گفت که امتت پس از تو با وی چه
ستمها کردند. آنچه خواهی از او بجو و
هر چه خواهی بدو بگو تا سّر دل بر تو
گشاید و خونی که خورده است بیرون
آید و خدا که بهترین داور است، میان
او و ستمکاران داوری کند.
سلامی که به تو میدهم بدرود است
نه از ملالت، و از روی شوق است، نه
کسالت. اگر میروم، نه ملول و خسته
جانم و اگر میمانم نه به وعدة خدا بد
گمانم. و چون شکیبایان را وعده داده
است، در انتظار پاداش او میمانم که
هر چه هست از اوست و شکیبایی،
نیکوست.
اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود، برای
همیشه در کنار قبرت میماندم و در
این مصیبت بزرگ، چون فرزند مرده
جوی اشک از دیدگانم میراندم.
خدا گواهست که دخترت پنهانی به
خاک میرود. هنوز روزی چند از مرگ
تو نگذشته و نام تو از زبانها نرفته، حقّ
او را بردند و میراث او را خوردند. درد
دل را با تو در میان میگذارم و دل
را به یاد تو خوش میدارم که درود
خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا
بر فاطمه.»
پی نوشتها :
1.آنانکه چون مصیبتی بدیشان رسد گویند: همانا ما از آنِ خدا و بسوی او
بازگرداندهایم.
2.طبقات، ج 8، ص 18ـ 19.
3.انساب الاشراف، ص 405.
4.صحیح، ج 5، ص 177، ور.ک بحار، ص 183.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 172صفحه 21