مجله نوجوان 172 صفحه 34
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : سپیده اسلامی

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء، محسن وطنی

موضوع : نوجوان

مجله نوجوان 172 صفحه 34

محسن وطنی شعر اشک چشمای فرشته عطر تبسّم می­ریزه تو ایوون یاس سپیدی که یه پارچه نوره می­پاشه آفتاب تو چشای مردم خورشیدی که جنس صداش بلوره صدای پاش می­ریزه مثّ بارون تو کوچههای خلوت مدینه صدای پاش صدای پای صبحه طلوع خورشیدی که بهترینه تو آسمون آبی مدینه ابرا ولی غریب و دل شکستن مثّ یه بغض ساکت و قدیمی بازم گلوی آسمونو بستن ابرا می­خوان ببارن اما زمین سنگه و شوره زاره و خسیسه اونجایی که بارون می­خواد بباره از اشک چشمای فرشته خیسه ابرا می­خوان که دستاشو بشورن امّا نمی-دونن کجاست مزارش نمی­دونن کجا میشه صداش زد کجا می­شه کمی نشست کنارش فرشتهها میگن که مادر خونه­ش رو شونههای کوهی از عقیقه عقیق زرده، خشتی و گلی نیست می­گن که خاکش با همه رفیقه طواف اسم اعظم خدا رو فرشتهها دور سرش می­چرخن تا پر و بالی بگیرن، همیشه صبح تا غروب دور و برش می­چرخن میون اون همه فرشته، مادر یادش نمی­ره دلشکستهها رو حل می­کنه با یه اشارة چشم از اون بالا مشکل خستهها رو مدینه رفتههاش بگن چی دیدن نرفتههاش بگن که چی شنیدن زیارتش حق اوناس که عمری داغ فراقشو به جون خریدن ابرا می­خوان بغضشونو برای مادر آب و آینه ببارن می­رن سر مزار اون شهیدا که مثل مادر، گل بی­ مزارن تصویر سازی:فاطمه توحید لو

مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 172صفحه 34